مطالب پر بازدید

ده سوال اول قدم دوم

سوالات قدم‌ دوم

 

(سوال ۱)

اسلاید اول : امروز من به چه چیز هایی امید دارم؟

اسلاید دوم: امروز من به راهی که قدم در آن گذاشته ام امید دارم، به بازگشت سلامت عقلم امید دارم، به نداشتن جنگ و آزادی از اسارت مواد مخدر امید دارم. من به پیدا کردن راهی برای زندگی امید دارم.

اسلاید سوم: من به داشتن سلامت روح و روان، به داشتن یک زندگی خوب و بدون ترس و فشار و استرس، به کسب و کاری خوب و پر درآمد و هزاران چیز دیگر امید دارم.

کپشن: امروز من به جلسات و انجمن معتادان گمنام امید داشته و به قدرت این برنامه، به دوستان بهبودی و نشریات انجمن معتادان گمنام و ارتباط خوب و موثر با راهنمای خود و مشارکت کردن و اصول این برنامه امیدوار هستم. من از اینکه قدرتی چون خداوند و نیروی برتر به قدرتم افزوده می شود می توانم در مسیر بهبودی خود روزهای بهتری را تجربه کنم.

 

(سوال ۲)

اسلاید اول: آيا اعتقاد داشتم كه می توانم مصرفم را كنترل كنم؟ چند مثال در مورد تجربه خود با كنترل كردن و چگونگی ناموفق بودنتان بزنيد؟

اسلاید دوم: من همیشه اعتقاد داشتم که می توانم مصرف مواد را کنترل کنم و بارها بارها در دوران مصرف این باور را تجربه کردم اما بیشترین کنترل من به یک ماه هم نمی رسید و من باز هم باور نمی کردم بتوانم خودم را کنترل کنم.

اسلاید سوم: من همیشه فکر می کردم مصرف تفننی من، دلیلی محکم بر عدم اعتیاد من است و در واقع اینگونه داشتم خودم را گول می زدم چون با هر بار کنترل مصرف مجبور به ترک فیزیکی، فکری و روحی بودم که هر بار زیان های جدیدی به من می‌رساند.

کپشن: من همیشه فکر می کردم با دیگران فرق دارم و مثلاً معتاد به کسی می گویند که کارتن خواب است! من احساس توانایی کرده و همیشه فکر می کردم که دارم کنترل شده مصرف می کنم و همین باعث شد که چند نوع مواد مخدر را جاگزین یکدیگر کنم و وقتی به خود آمدم دیدم که درگیر چند ماده مخدر و قمار شده ام. امروز در بسیاری مواقع درگیر خودمحوری می شوم و فکر میکنم بعد از چند سال پاکی می توانم به طور کنترل شده مصرف کنم چرا که بیماری امروز من همان بیماری گذشته است و کارش را خوب بلد است و این منم که باید تجربه گذشته را با دانش امروزم بیامیزم تا زنده بمانم. من باید این را بدانم که بیماری اعتیاد هرگز اجازه نمی دهد من تعادل داشته باشم. من فقط برای امروز زندگی می کنم!

 

(سوال ۳)

اسلاید اول: چه کارهایی کرده ام که حالا وقتی به آنها نگاه می کنم باورم نمی شود که من واقعاً چنین کاری کرده باشم. آیا خود را در شرایط خطرناکی جهت تهیه مواد قرار دادم؟ آیا رفتارهایی کرده ام که حالا از انها خجالت زده باشم؟ چگونگی آن شرایط را توضیح دهید؟

اسلاید دوم: من کارهایی انجام داده ام که وقتی به آنها فکر می کنم می بینم هیچ دیوانه ای این کارها را انجام نداده است. چرا که اصلاً به عواقب آنها فکر نمی کردم و در گیر اجبار بودم…!!!

اسلاید سوم: من بخاطر تهیه مواد مخدر و مصرف مواد مخدر خود را در شرایط خاص و بسیار خطرناکی قرار می دادم، شرایطی که یک آدم سالم هرگز به آن نزدیک نمی شد. من بخاطر اجبار در مصرف مواد و وجود نواقص، توجیه، بهانه و دست آویز داشته و دلایلی جذاب ولی غیر واقعی می آوردم.

کپشن: کارهایی که من در گذشته کرده ام حالتهای درونی من بوده و برگرفته از تفکرات من بوده است. گاهی از روی وسوسه، اجبار و حالات خود محورانه و ترس چنین رفتارهایی را از خود بروز می دادم و همه ی اینها شواهدی است مبنی بر نداشتن سلامت عقل. گاهی عمق خسارتهایی که زده ام انقدر زیاد است که حتی فکر کردن به آن موجب شرمساری ام می شود. من همیشه یک کار اشتباه می کردم و انتظار نتیجه متفاوتی داشتم و تنها هدفی که هیچگاه آنرا کنار نگذاشتم مصرف مواد مخدر بود.

 

(سوال ۴)

اسلاید اول: آیا به واسطه اعتیادم تصمیمات دیوانه وار گرفتم؟ آیا به خاطر مصرف، کاری را رها کرده ام؟ دوستی یا رابطه ای را به هم زده ام و یا دست از هدفی برداشته ام ؟

اسلاید دوم: من بارها تصمیمات دیوانه واری از روی ترس، غرور، خودخواهی و خودمحوری گرفته و آنها را عملی کرده ام. تصمیماتی از قبیل مصرف و توزیع مواد مخدر، خودزنی و خودکشی، معاملات خودسرانه بدون تنظیم قرارداد معتبر و مستند، فرار را بر قرار ترجیح دادن در زندگی زناشویی و تصمیماتی که عملی نشد (مانند سرقت و …)

اسلاید سوم: من به واسطه اعتیادم موقعیتهای عالی اجتماعی، اقتصادی و مالی را از دست دادم و بسیاری از روابط دوستانه خود را فدای خودخواهی های خود کردم.

کپشن: تصمیمات دیوانه وار گرفتن از ویژگی های بیماری اعتیاد است و زمانی که این کار را می کنم یعنی دقیقاً در مرکز بیماری قرار دارم. من دوستی ها و روابط زیادی اعم از خانوادگی و اجتماعی را قربانی بیماری اعتیاد و مصرف آزادانه خود کردم و تصمیماتی را بدون در نظر گرفتن عواقب و پیامدهای آن و بر پایه لذت طلبی وخودمحوری و بدون مشورت با اهل آن گرفتم. زمانی که بواسطه بیماری ام تصمیماتی گرفتم که در آن نه تواناییها، نه امکانات و نه خطرات و نه ریسک های آن کار و نه مشورت با اهل آن در نظر گرفته نشد حتما آن تصمیم نیمه کاره رها خواهد شد.

 

(سوال ۵)

اسلاید اول: آیا در زمان مصرف به خود یا دیگران صدمه فیزکی و جسمی رسانده ام ؟

اسلاید دوم: از بزرگترین ویژگی های یک معتاد خودآزاری و دگرآزاریست. ما در زمان مصرف به دلیل اجبار به مصرف و نداشتن سلامت عقل به خودمان و دیگران صدماتی زده ایم که خیلی از آنها قابل برگشت نیستند. مثل از بین بردن کبد، ریه، دندان، معده، فشارخون، تشنجات عصبی و سردردهای عصبی و… که گاهی منجر به سکته برای خودمان و دیگران شده بود.

اسلاید سوم: نزاع و چاقوکشی و تشنج آفرینی و ایجاد رعب و وحشت و تصادفات رانندگی و هزاران مشکل دیگر. کسی که به خودش رحم نکند به دیگران هم رحم نخواهد کرد صدمه به خود و دیگران یکی از ارکان بیماری اعتیاد است و تمام صدماتی که به خودمان و به دیگران زده ایم به علت فعال بودن بیماری در من بوده است.

کپشن: من صدمات زیادی از لحاظ جسمی، فیزیکی و حتی روحی و روانی زده ام. اولین صدمه ای که زدم به خودم بوده و با مصرف مواد مخدر صدنه زدنم به دیگران شروع شد. طوری که هیچ ارزشی براشون قائل نمی شدم. زمانی که از حد و مرز مصرف مواد مخدر گذر کردم صدماتم بیشتر شد و از نقطه عجزم خارج شده و وجودم پر از خودخواهی و خودمحوری شد. وقتی اجبار مصرف مواد مخدر به سراغم می آمد صدمات سنگینی به دیگران وارد می کردم و فکر ذکرم شده بود تهیه مواد و مصرف آن و اصلاً به عواقب کاری که می خواستم بکنم فکر نمی کردم. از سلامت عقل خبری نبود و افکارم همیشه آدرس غلط به من می داد.

 

(سوال ۶)

اسلاید اول: چگونه در برابر مسائل و چیز های مختلف، عکس العمل افراط و تفریطی از خود بروز داده ام؟

اسلاید دوم: من هیچگاه متعادل نبودم و قسمتی از دیوانگی من این بود که در مقابل هیچ چیز تعادل و تناسب ندارم و همیشه یا در یک زمینه غرق می شوم و در حال زیاده روی و افراط هستم و یا در حال تفریط. من در زمینه هایی مثل کردار، اعمال، احساسات، گفتار، خدمت، جلسه، رابطه جنسی،

اسلاید سوم: خورد و خوراک، مهربانی در روابط متعادل نیستم و این عدم تعادل در همه چیز من مشهود است. من از نظر جسمانی، روانی، روحانی و احساسی از مسیر تعادل خارج می شوم و گاهی آنقدر مود و خُلقم بالاست که برای دوستانم جان فشانی می کنم و گاهی آنقدر مودم پایین است که می خواهم همان دوستانم را نابود کنم.

کپشن: یکی از مفاهیم نداشتن سلامت عقل، نداشتن تعادل و تناسب و انجام ندادن اعمال و گفتار در مکان و زمان مختص خود است. من به دلیل بر هم خوردن تعادل درونی ام در شرایط خاص، تصمیماتی مبنی بر احساس و غریزه می گیرم تا قوه تعقل و تفکر و به همین دلیل است که رفتارهایم مثل گذشته تکانشی و بدون فکر است.

 

(سوال ۷)

اسلاید اول: تعادل زندگی من چگونه بر هم خورده است؟

اسلابد دوم: من به علت عدم برنامه ریزی در زندگی و خود محوری شدیدی که داشتم هیچگاه از زندگی خود راضی نبوده و خود را در جایگاهی که بودم قبول نداشتم و همیشه در زندگی به دنبال افراط و تفریط و کار امروز را به فردا انداختن بودم

اسلاید سوم: و این امر باعث شکستهای پشت سر هم من شد، نداشتن تعادل در جسم، روح، روان، ،احساسات و عواطف باعث شد که زود رنج، کینه جو، منزوی، گوشه گیر پرخاشگر و… شوم و زندگی اجتماعی و خانوادگی ام را دچار تلاطم کنم.

کپشن:

(سوال ۸)

اسلاید اول:از چه راه هایی، نداشتن سلامت عقل به من می گوید که چیزی خارج از خودم می تواند مرا کامل کند و مشکلاتم را حل نماید؟ مصرف مواد مخدر؟ قمار، سکس، یا غذا خوردن؟ یا چیزهای دیگر؟

اسلاید دوم: نداشتن سلامت عقل به من می گوید حلال مشکلات تو در دنیایی خارج از توست و به درونت نگاه نکن‌. در تماس دائم نبودن با واقعیت بیماری اعتیاد و نپذیرفتن واقعیت وجودی خود و در انکار و بیماری زندگی کردن باعث می شود خارج از خود به دنبال محرکی خارجی باشم تا با آن حال درونم را خوب کنم

اسلاید سوم: و به آرامش برسم. زمانی که دچار ضعف و ناامیدی و ناتوانی و مشکلات روحی و روانی می شوم بیماری ام می گوید لذتهای بیرونی می تواند خلاءها و کمبودهای درونی تو را پر کند. برای امروز فقط می توانم با کمک نیروی برتر و خداوند مهربان و رعایت اصول روحانی نهفته در هر قدم و در کل ۱۲ قدم، حال درونی خودم را خوب کنم.

کپشن: نداشتن سلامت عقل به من چنین دستورهایی می دهد:

  • هر گاه بخواهم با چیزی خارج از خودم به تعادل برسم لغزش خواهم کرد.
  • هر گاه به پوچی برسم دنبال چیزی خارجی می گردم که مرا کامل کند و فکر می کنم که اگر نباشد به مشکل بر خواهم خورد.
  • هر گاه عصبانی می شوم به دنبال لذت جویی می روم و می خواهم خود را از طریق ان کامل کنم مانند پرخوری.
  • هر گاه تاییدطلبی به سراغم می آید می خواهم با چیزی خارج از خود کامل شوم مانند خدمت زیاد، عشق و محبت زیاد به کسی و تمام موارد فناپذیری که مرا به سمتی می برد که می خواهم بیرون از خود کامل شوم.
  • هرگاه خود محوری دریچه ی افکارم را می بندد و حقایق را نمی بینم و به دنبال چیزی خارجی می گردم که مرا کامل کند.

راه حل این است که از این الگوهای رفتاری جدا شده و اقرار صادقانه انجام دهم و از نیروی برترم طلب یاری نمایم.

 

(سوال ۹)

اسلاید اول: آیا قسمتی از نداشتن سلامت عقل من، این باور است که اعتیاد من (چه به صورت مواد مخدر، چه به هر شکل دیگر) تنها مشکل من است؟

اسلاید دوم: خیر، اعتیاد تنها مشکل من نیست و بخاطر نداشتن سلامت عقل همیشه فکر می کردم اگر مشکل اعتیادم حل بشود همه چیز روبراه می شود ولی وقتی وارد فرایند قدمها شدم فهمیدم این نقص ها، احساسات، ترسها و تفکرات من هستند که باعث شده اند من تعادل احساسی و عاطفی و شخصیتی پایداری نداشته‌ باشم

اسلاید سوم: همان باورهای اشتباهی که در من شکل گرفته و باعث نداشتن سلامت عقل و عدم تعادل در من شده است. مشکل من تفکراتم و تصمیمات اشتباهاتم است که باید تغییر کند و مشکل من فقط بیماری اعتیاد نیست.

کپشن: قبل از آشنایی با انجمن معتادان گمنام فکر می کردم مشکلم مواد مخدر است! ولی امروزه با آگاهی که نسبت به بیماری اعتیاد دارم فهمیده‌ام مشکل من چیز دیگری بوده و دیگر خودم، دیگران و خداوند را سرزنش نمی کنم.

الان خوشحالم که با اصولی آشنا شده ام که در بهبود وضعیت زندگی ام تاثیر بزرگی داشته است. آرامش درونی در وجودم جریان داشته و حضور خداوند را در زندگی و وجودم حس کرده و احساس خوشبختی می کنم.

 

(سوال ۱۰)

اسلاید اول: احساسات و افکارم قبل از اینکه علیرغم آگاهی از نتیجه، به کاری از روی وسوسه دست بزنم چه بوده اند؟

اسلاید دوم: افکار من می گوید که این کار بد است ولی انجام می دهم و این همان رفتار اجباری و غیر منطقی من است که در آن، احساسات به عقل غلبه کرده و عقل را کنار می زند و در همین حالت است که افکار و عملم به وسوسه ختم می شود.

اسلاید سوم: من باید احساساتم را بشناسم و آنها را جدی بگیرم و در موردشان مشارکت کنم و همچنین باید یاد بگیرم چگونه احساساتم را در شرایط مختلف مخصوصاً شرایط خاص مانند احساس خشم کنترل کرده و احساسات و نیازهایم را بشناسم و  یاد بگیرم انحرافات فکری ام را در خدمت احساسات به وسوسه تبدیل نکنم.

کپشن: همانطوری که می دانیم وسوسه، میل مجدد به تکرار یک لذت منفی است که در ذهن ما نقش بسته، یا اینکه تجربه یک لذت منفی جدید که با افکارمان به آن بهاء می دهیم، علیرغم اینکه می دانیم پیامدش برای ما ندامت است. اما حقیقتاً بر اساس چه معیاری اقدام به عمل از روی وسوسه می کنیم در حالیکه به مضرات و حال خرابیهای آن واقفیم، چرا به وسوسه ای عمل می کنیم که می دانیم پشیمانی و هزینه در پی دارد!!

این مطلب را به دیگران معرفی کنید

یک پاسخ

  1. باسلام. دلیل لغزش و وسوسه چیه؟ خلا روحی یا اجبار به مصرف یا نداشتن اعتماد به نیروی برتر؟ یا نداشتن اعتماد به نفس؟ یا خلا احساسی و عاطفی یا ….

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *