ادامه سوالات قدم یک
(سوال ۱۱)
اسلاید اول: چگونه دیگران را برای رفتار خودم سرزنش کرده ام؟
اسلاید دوم: بهترین راه حل برای فرار از شکست ها و عدم موفقیت هایم سرزنش کردن دیگران بخاطر رفتارهای خودم است!
اسلاید سوم: من برای رهایی از وجدان آگاهم اشتباهاتم را به گردن دیگران می اندازم و با توجیه و بهانه خود را آرام می کنم. نداشتن پذیرش و توقع زیاد در من باعث می شود فقط خود را ببینم و کارهای خودم را موجه نشان بدهم.
کپشن: من همواره در تمام مسائل و مشکلاتی که نتیجه بیماری ام است سعی می کنم دیگران را مقصر اصلی جلوه دهم و نقش خود را نادیده بگیرم و بعد به دنبال شریکی برای اشتباهات خود می گردم تا بتوانم از احساس گناهی که به من دست می دهد کم کنم. من از زیر بار مسئولیت رفتارهایم شانه خالی می کنم و شروع به سرزنش دیگران می کنم و به اصطلاح از روش فرافکنی استفاده می کنم تا نقش خودم را انکار کنم. مثلاً برای خشم و عصبانیت خود و کتک زدن دیگران، پدر و مادرم را مقصر می دانم که آنها مرا درست تربیت نکرده اند، بی پولی و فقر مالی را گردن خانواده ام می اندازم، دیگران را در بدبختی خودم مقصر می دانم و خداوند را علت تمام بد بختی هایم در دنیا می دانم. در واقع سرزنش کردن دیگران برای من خیلی راحتتر از تسلیم و پذیرفتن نقش خودم است. در این گونه مواقع جمله ی (اشتباه کردم و سعی میکنم دفعه بعد بهتر عمل کنم) برای من خیلی خوب جواب می دهد.
(سوال ۱۲)
اسلاید اول: به چه صورت اعتیاد خود را با اعتیاد دیگران مقایسه کرده ام؟ آیا اعتیاد من بدون مقایسه و به اندازه کافی بد و مشکل ساز است؟
اسلاید دوم: من در مقایسه ی بیماری ام با دیگران واقعیت بیماری ام را پنهان می کنم. شدت بیماری و سرعت بهبودی من با دیگران متفاوت است و من با مقایسه کردن شروع به قضاوت می کنم.
اسلاید سوم: قضاوت کردن از نظر روانی روی من تاثیر می گذارد و دچار احساس خود بزرگ بینی یا خود کم بینی می شوم و بدین گونه با قضاوت کردن از خودم فاصله می گیرم و انکارم بیشتر می شود و دچار خود آزاری می شوم.
کپشن: من جنبه های منفی دیگران را بهتر می بینم تا جنبه های منفی خودم. مقایسه کردن برای من خود بزرگ بینی به بار می آورد و منجر به رکود در بهبودی ام می شود و این به این دلیل است که من مقایسه مثبت نمی کنم. مقایسه کردن، ضرورت تغییر را انکار می کند، افکار بیمارگونم را تقویت می کند و مرا به بیراهه و حاشیه می کشاند چون من معمولاً مقایسه نابرابر می کنم و نتیجه می گیرم که وضعیت فعلی ام هم چندان بد نیست. اما زمانی که صادقانه به وضعیت خود نگاه می کنم متوجه می شوم که بیماری اعتیادم که فکر میکنم چیز خاصی نیست به اندازه کافی مرا آشفته و پریشان کرده است. من وقتی مقایسه کردن را شروع می کنم از بیماری خودم غافل می شوم و این غفلت، جنبه های انکار را در من تقویت می کند.
(سوال ۱۳)
اسلاید اول: آیا من فرم و شکل فعلی ظهور بیماری اعتیادم را با طریقه زندگی قبل از اینکه پاک شوم مقایسه می کنم ؟ آیا این فکر که «نباید می گذاشتم کار به اینجا بکشد » آزارم می دهد؟
اسلاید دوم: من هر موقع که می خواهم از واقعیت زندگی امروز یا مشکلات و نواقصم فرار کنم خود را با گذشته مقایسه می کنم.
اسلاید سوم : امروز به خود می گویم چرا اطلاعات من نسبت به مسایل این قدر کم است و عدم آگاهی نسبت به توانایی هایم باعث خود آزاری در من می شود. من امروز این را می دانم که لذتی آنی مساوی است با دردی پایدار و درد امروز مساوی است با لذتی پایدار!
کپشن: مقایسه کردن بیماری فعلی ام با دروان مصرف باعث خوشحالی و رضایتمندی ام می شود. وقتی به تغییرات خودم از لحاظ جسمی، روحی، روانی، احساسی و عاطفی فکر می کنم احساس خوبی به من دست می دهد. من دیگر خودم را با دیگران و داشته های آنها مقایسه نمی کنم و آزار نمی دهم و سعی ام بر این است که روز به روز بهتر شوم؛ مقایسه یک نقص است که باعث قضاوت می شود.
تنها مقایسه سازنده مقایسه خودم با زمان گذشته (زمان مصرف مواد مخدر) است. من بهبودی را با بهبودی خودم مقایسه می کنم و سعی می کنم هر روز بهتر باشم و وسوسه ی بهترین بودن را فراموش می کنم.
(سوال ۱۴)
اسلاید اول: آيا فكر می كنم درباره اعتياد و بهبودی به اندازه كافی اطلاعات و دانش دارم تا بتوانم رفتارم را قبل از اينكه از كنترل خارج شود، مهار كنم؟
اسلاید دوم: خیر. چون بیماری اعتیاد من لاعلاج و پیش رونده و مرموز است و در شرایط متفاوت به نحو متفاوتی خود را نشان می دهد. یکی از نشانه های انکار این است که من دانش و اطلاعات کافی از این برنامه، بهبودی و قدم ها دارم در صورتی که این دانش و آگاهی قسمت کوچکی از برنامه است.
اسلاید سوم: در هر مقطعی از پاکی وقتی در من غرور جای صداقت را می گیرد دچار توهم دانایی شده و برای کارهای اشتباهم توجیه و بهانه می آورم. درست همینجاست که زندگی من از کنترل خارج می شود و تنها چیزی که می تواند به من کمک کند زندگی به روال برنامه است.
کپشن: خیر. زیرا من در قبال افکار و احساساتم عاجز بوده و در بیشتر مواقع رفتار هایم از افکار منفی نشأت می گیرد و همین باعث می شود بر احساسات و عواطفم کنترل نداشته باشم. مثلاً اگر امروز کسی از من و بهبودی ام انتقاد کند بلافاصله از او رنجش می گیرم و نسبت به او جبهه می گیرم. امروز باید بپذیرم اگر خودم را در بهبودی دانا تلقی کنم درست در مقابل بیماری اعتیاد قرار گرفته ام و چون بیماری اعتیاد یک بیماری مرموز و پیشرونده است ممکن است اطلاعات، دانش و حتی تجربه شخصی من در مواجه با ناملایمات، افکار بحران زا و فراز و نشیب های زندگی کارایی مناسب را نداشته باشد. پس در نتیجه امروز قبول دارم که هر اندازه اطلاعات و دانشم بیشتر باشد تضمینی برای پاک ماندن من نیست.
(سوال۱۵)
اسلاید اول: آيا من از اقدام و عمل اجتناب می كنم چون می ترسم وقتی با نتايج اعتيادم روبرو شوم خجالت زده شوم؟ آيا از اقدام و عمل پرهيز ميكنم چون نگرانم كه ديگران چه فكری خواهند كرد؟
اسلاید دوم: بله چون از اینکه مورد قضاوت دیگران قرار بگیرم می ترسم و همیشه نگران فکر دیگران در مورد خودم هستم و به همین دلیل از اقدام و عمل هم پرهیز می کنم.
اسلاید سوم: من حتی به خاطر قضاوت دیگران از مشارکت کردن هم می ترسم و مشارکت نکردن باعث فعال شدن نقص هایم می شود. حکایت بهبودی حکایت آب است باید جاری و در حرکت باشم تا پاک و تمیز بمانم.
کپشن: منظور از اقدام و عمل، جبران خسارت و پذیرفتن مسئولیت اعمال و رفتار بیمار گونه ام می باشد یعنی جاهایی که مثلا مجبورم بگویم آن دزدی کار من بود یا آن خرابکاری کار من بود یا بگویم ببخشید حق با شما بود من اشتباه کردم و غیره.
بله قطعا در این مواقع احساس خجالت یا سرخوردگی یا ترس از واکنش طرف مقابل، جلوی اقدام و عمل ما را می گیرد اما تحربه پاک ماندن می گوید دیر یا زود باید مسئولیت اعمال و رفتارت را بپذیری. در این شرایط ما بجای طرف مقابل خودمان را قضاوت می کنیم و به نتیجه ناخوشایند این اقدام و عمل فکر می کنیم. اما تجربه ی من می گوید هر وقت به نتیجه فکر کردی از اقدام و عمل منصرف شو و در واقع اینجا هم در حال انکار اعتیاد و تاثیری که روی دیگران میگذارد هستم. پیشداوری در باره خودمان باعث ترسهای بازدارنده و آزار دهنده می شوند، اما تغییر بدون درد مگر امکان پذیر است؟؟
قسمت دوم سوال درباره ی مورد قضاوت قرار گرفتن و ترس از دیده نشدنهاست. چون دیگران بیماری ما را نمیشناسند و ممکن است ما را تحقیر و سرزنش کنند به این خاطر اقدام و عمل را انکار می کنیم که این همان پاک کردن صورت مسئله است.
(سوال ۱۶)
اسلاید اول: چه بحران هایی باعث شد به بهبودی روی آورم ؟
اسلاید دوم: اعتیاد من نهایتاً مرا به جایی رساند که دیگر نمی توانستم مشکلاتم را انکار کنم. تمام دروغ ها، توجیه ها و تصورات باطلم هنگامی که با واقعیت زندگی رو به رو می شوم کنار می روند و میفهمم بدون هیچ امیدی زندگی می کرده ام.
اسلاید دوم: بحران های فکری و روحی و ترس هایم از آینده و تباه شدن خودم و زندگی ام و اینکه چرا من چه با مواد و چه بدون مواد نمی توانستم مثل یک انسان زندگی کنم!
کپشن: بحران ها همان عوامل آشفتگی ام در زندگی هستند که باعث شدند اختیارم را در زندگی از دست بدهم، و همین اختیار از دست دادن ها، مرا به لبه ی پرتگاه رساند و آنجا بود که زمزمه نویدبخش رهایی را درک کردم. بحران ها در واقع به من کمک کردند تا به بهبودی روی بیاورم، بحران هایی از قبیل ،بی اعتباری، بی اعتمادی، شکست های عاطفی، مالی، ناتوانی جسمی، مشکلات قانونی، از هم گسیختگی خانوادگی، تنهایی، دورشدن از دوستان، انزوا، ازدست دادن کنترل زندگی و آشفتگی کامل. همه ی این تجربه های سخت و غم انگیز کمرم را شکست اما باعث شروع بهبودی ام شد.
(سوال۱۷)
اسلاید اول: چه شرایطی باعث شد تا رسماً قدم یک را کار کنم؟
اسلاید دوم: من به این باور رسیده ام که فقط پاك بودن و جلسه رفتن كافى نيست و لازم است من خود و نواقصم را بشناسم تا بتوانم روى آنها كار كنم. من هميشه از جانب نواقصم ضربه خورده ام و قدم يك من را با خودم آشنا کرده و اجازه می دهد با بيماری ام روبرو شوم.
اسلاید سوم: قدم يك يعنى اقرار صادقانه يعنى تسليم واقعى. تا زمانى كه تسليم نباشم و اقرار صادقانه نكنم نمى توانم بهبودى داشته باشم. من با كاركرد قدم يك مى توانم زندگی ام را به يك بهبودى با كيفيت تبديل كنم.
کپشن: من بعد از قطع مصرف مواد مخدر تازه فهمیدم مشکلاتی دارم که اصلا قابل تحمل نیستند و موضوع ورای مصرف و ترک و مواد مخدر است. من با اینکه پاک بودم ،خیلی آشفته و بهم ریخته بودم و نمی توانستم با مسائل کنار بیایم. اما چیزی که در چهرهی همدردانم می دیدم آرامش درونی بود که با وجود همه ی مشکلات و درد و رنج هایشان چقدر آرام بودند. همه هم از کارکرد قدم حرف می زدند. من بعد از مرخص شدن از کمپ خیلی بهم ریخته بودم و وضعیت زندگی، خواب، خورد و خوراک و رفتار و اخلاقم خیلی بد بود. زمانی که راهنمایم را عوض کردم، راهنمای جدید گفت کارکرد قدم را شروع کنم و من با دردهایی غیر قابل توصیف قدم ها را شروع کردم.
(سوال ۱۸)
اسلاید اول: آیا من برای پذیرش نیرویی برتر از خود مشکل دارم؟
اسلاید دوم: پذیرش یک نیروی برتر بستگی به پذیرش عجز من دارد. من در مورد مصرف مواد مخدر و الکل پذیرفته ام که به تنهایی قادر به پاک ماندن و پاک زیستن نیستم و باید پرهیز کنم تا پاک بمانم. من باید در جلسات شرکت کنم تا با یادگیری اصول برنامه و تمرین اصول بتوانم پاک زندگی کنم.
اسلاید سوم: اما در قسمتهایی که هنوز احساس قدرت می کنم و نپذیرفته ام که عاجزم پذیرش یک نیروی برتر برایم مشکل است. زمانیکه تسلیم کامل باشم و سعی بر انجام اصول در تمام زمینه های زندگی ام داشته باشم می توانم بگویم من با پذیرش یک نیروی برتر مشکل ندارم.
کپشن: من به علت خود محوری و خود را عقل کل دانستن نیرویی برتر از خود را قبول ندارم و دوست دارم بر همه چیز نفوذ داشته باشم و همه چیز تحت کنترل من باشد. من هیچ نیرویی برتر از خود را قبول و یا دوست ندارم و غرور و خودمحوری و ترس هایم باعث این موضوع است. من حاضر به تسلیم شدن نیستم چون فکر می کنم خودم به تنهایی می توانم مشکلاتم را حل کنم و قضاوت و پیش داوری هایم پذیرش نیروی برتر را برایم مشکل می کند.
(سوال ۱۹)
اسلاید اول: من دقیقاً در برابر چه چیزهایی عاجزم؟
اسلاید دوم: عاجز یعنی ناتوان، عجز یعنی خواستن و نتوانستن، یعنی برخلاف ارزش ها و باورها رفتارکردن. امروزه در برابر نواقص اخلاقی، خشم، عصبانیت، بدهنی، پرخوری ام
اسلاید سوم: و هر چیزی که باعث آشفتگی ام در زندگی می شود و مرا از لحاظ روحانی، روانی، جسمی و معنوی بهم می ریزد من دربرابرش عاجزم.
کپشن: برخورد ما به عنوان یک معتاد با کلمه عجز متفاوت است. بعضی از ما فهمیده ایم که واژه ای پیدا نمی شود که به این دقت و سادگی ما را توصیف کند و به راحتی و آرامش به عجز خود اعتراف می کنیم اما بعضی دیگر در مقابل این واژه واکنش نشان می دهند و آن را با ضعف مرتبط می دانند و عقیده دارند که عجز نشانگر نوعی نقص شخصیتی است. درک مفهوم عجز و اینکه اقرار به آن تا چه حد برای بهبودی ما ضروری است کمک می کند تا از احساسات منفی که ممکن است در مورد مفهوم این واژه داشته باشیم رها شویم. وقتی نیروی محرک ما در زندگی خارج از کنترل مان باشد، عاجز هستیم.
(سوال ۲۰)
اسلاید اول: آیا یک نیروی برتر از خودم می تواند به من کمک کند تا پاک بمانم؟ چگونه؟
اسلاید دوم: بله می تواند به شرط آنکه من بخواهم از خود محوری دست بردارم و نیروهای برترم که می تواند جهت رشد به من کمک کنند را بشناسم و از آنها استفاده کنم
اسلاید سوم: که آنها می توانند جلسات، کارکرد قدم ها، اصول، ارتباط با راهنما و تسلیم بودن در برابر اصول باشند. نیروی برتر مانند راهنماست که راهکار می دهد و وقتی خواست خدا را انجام دهم هم پاک می مانم و هم سلامت عقل به من باز می گردد.
کپشن: در این برنامه، اولین کاری که انجام می دهیم قطع مصرف مواد مخدر است. در این مرحله کم کم احساس می کنیم که زندگی بدون مواد مخدر و یا هر چیزی که جای آن را پر کرده بود. دردناک و رنج آور است. درد، ما را مجبور می کند به دنبال نیرویی برتر از خود بگردیم تا به کمک آن بتوانیم از وسوسه مصرف خلاص شویم. فرآیند به باور رسیدن درباره ی نیرویی برتر در همه ی معتادان به یکدیگر شباهت دارد.