زندگی بهطور مداوم در حال تغییر است و این تغییرات است که مشخص میکند ما تبدیل به چه کسی میشویم. اما چرا انسانها در پذیرش تغییر و درک آن مشکل دارند؟ ترجمهی زندگی در این مقاله شما را با ابزار دوم تغییر که پذیرش تغییر است آشنا میکند. پس تا انتهای این مقاله با ما همراه باشید.
تغییر، جنبهای از زندگانی ماست و از لحظهای که شروع به ادراک جهان میکنیم تا لحظهی مرگ و شاید پس از آن نیز وجود دارد. در کلیهی جوانب زندگی و به عبارتی در هر میلیثانیه از زندگیمان، تغییر بهطور مداوم در حال رخ دادن است. سیستم ذهن و جسم ما بهگونهای طراحی شده که نه تنها با تغییرات هماهنگ میشود بلکه همگام با تغییرات، رشد نیز میکند. این تغییرات بهطور ناگزیر رخ میدهند و یکی از مواردی که انسان برای رشد کردن به آن نیاز دارد سازگاری با همین تغییرات است. بهطورکلی هرکس که بتواند خود را زودتر و بهتر با شرایط وفق بدهد بیشتر و بهتر رشد خواهد کرد.
مثلاً در بحث خوددوستی، یکی از اولین قدمها این است که ما خودمان را همانگونه که واقعاً هستیم بپذیریم. وقتی ما میپذیریم که خودمان را دوست داشته باشیم و آن چیزی که هستیم و داریم را قبول میکنیم بعدازآن است که تغییر میتواند بهراحتی اتفاق بیفتد
درواقع هرچقدر از آن چیزی که هستید فرار کنید آن چیز با شدت بیشتر و به شکل قویتری به دنبال شما میآید. این حالت مانند یک گلوله برفی میماند که هرچقدر بخواهید از آن فرار بکنید او همچنان به دنبال شما خواهد آمد و بهتدریج بزرگ و بزرگتر خواهد شد و اگر شما بایستید باید این را بپذیرید که گلوله برفی به شما برخورد میکند؛ بنابراین تغییر کردن ممکن است کمی سخت باشد ولی ارزشش را دارد.
عدم پذیرش تغییر
زمانی که تغییری رخ میدهد، افراد معمولاً از لحاظ عاطفی آمادگی آن رخداد را ندارند. آنها همیشه در ابتدا در بهت و شوک فرو میروند و گاهی اوقات این شوک به حدی ویرانگر است که برخی افراد هیچگاه از آن بهبود نمییابند. اینکه چگونه بسیاری از افراد بدون آنکه خود، آگاه باشند به خاطر این شوک بهصورت خودکار در وضعیت انکار قرار دارند بسیار شگفتانگیز است.
واقعیت این است که هیچکس تغییر را مخصوصاً زمانی که مشخص نیست آیا این تغییر به نفعش است یا خیر دوست ندارد. برخی افراد آشکارا تغییرات را انکار میکنند درحالیکه برخی دیگر به طور نامحسوس تغییر را انکار میکنند.
بههرحال انکار تغییر چه در سطح فردی و چه در سطوح سازمانی و اجتماعی اتفاقی پرهزینه است و معمولاً به این شکل است که آنهایی که تحت تأثیر قرارگرفتهاند در سطوح پایین نمودار تغییر فرود میآیند. از طرفی دیگر به دلیل بیمیلی افراد در پذیرش این تغییرات و این حقیقت که باید به شیوههای جدیدی در زندگی دست بزنند، تغییر کردن برای آنها کاری بس دشوار میشود. اینگونه افراد ممکن است برای همیشه از نظر عاطفی متلاشی شده و نتوانند خود را پیدا کنند.
کوچینگ و مراحل مدیریت تغییر
همانگونه که در مقالهی کوچینگ تغییر گفتیم کوچینگ یک مداخله عملی است که نقشی کلیدی در یاری رساندن به افراد داشته تا آنها بتوانند تغییرات احتمالی که پپشروی شان در زندگی است را بپذیرند، سطح آمادگیشان را بهبود بخشیده و ظرفیت خود را بالا ببرند.
روشهایی چون ذهن آگاهی و مراقبه که معمولاً در کوچینگ استفاده میشوند، به افرادی که تحت تأثیر تغییر قرارگرفتهاند کمک شایانی میکند. این تمرینها به افراد قابلیت داشتن حضور کامل نسبت به تغییری که با آن سروکار دارند را میدهد و این به معنای حضور کامل بدون قضاوت آن تجربهها بوده و به افراد متأثر از تغییر کمک میکند تا درک بهتری از وضعیت خویش داشته باشند.
۵ مرحلهی محقق شدن تغییر با کمک کوچینگ
مرحلهی اول: پذیرش تغییر
اولین مرحلهی تغییر، پذیرش تغییر است. کوچها نمیتوانند به کسی که وضعیت کنونی خود را نپذیرفته کمکی کنند. به همین دلیل، پذیرش وضعیت کنونی خود به همان شکلی که هست اولین مرحله در مسیر تغییر است.
مرحلهی دوم: به تصویر کشیدن وضعیت ایده آل خود بعد از تغییر
مرحله دوم در فرآیند تغییر این است که مراجع بتواند آیندهی وضعیت ایدهآل خود را در ذهن به تصویر بکشد. بااینحال او نباید بهگونهای در تصورات آینده غرق شود که اکنون خود را فراموش کند.
مرحلهی سوم: توافق میان کوچ و مراجع برای رسیدن به هدفی که نتیجهی تغییر خواهد بود
در این مرحله کوچ و مراجع بر اجرای فرایند کوچینگی، توافق میکنند که مراجع را از وضعیت کنونی خویش به وضعیت مطلوب آینده میرساند. لازم است بدانیم که کوچ هیچگاه به مراجع نمیگوید که چه کاری باید انجام دهد، بلکه این خود مراجع است که مسئولیت برنامه اقدامات خود را بر عهده میگیرد. پذیرش این تغییر برای مراجع، انرژی و بنیهای را فراهم میکند تا بتواند در جهت سازگاری با نیازهای سفر تغییر، اقدام لازم را انجام دهد.
همانطور که در مدل تغییر اسکات و جف شرح داده شده است، این مرحله پذیرش تغییر که در کوچینگ فردی در دوره تغییر استفاده میشود، به مراجع کمک میکند تا از عمق گرفتاریها بیرون آمده و درها را به روی مرحله کاوشگری باز کند.
مرحلهی چهارم: کاوشگری
مرحله کاوشگری دورهای است که افراد بیش از هر مرحلهای از آن گریزان هستند. اما زمانی که به مرحلهی انجام آن برسند، دیگر راه بازگشتی در آن وجود ندارد. این بدین معنا است که در این مرحله، مراجع به دنبال یافتن راههایی جایگزین برای حل مشکل است. کوچها در این مرحله مراجعان خود را صرفاً هدایت میکنند. آنها از روشهای پرسشگری استفاده میکنند تا مراجع را درگیر ارزیابی نقادانه گزینههایی کنند که تمایل به اتخاذ آنها دارند. این مرحله همان مرحلهی قبل از تعهد است و نباید کماهمیت تلقی شود.
مرحلهی پنجم: تعهد
در مرحله تعهد، کوچ از مراجع میخواهد یک قرارداد عاطفی با خویشتن خویش امضا کند. این قرارداد نشان میدهد که مراجع برای کنار گذاشتن روشهای قدیمی و جایگزین کردن آن با روشهای جدید آماده است. مراجع دیگر نمیتواند به خویشتن قبلی خود برگردد چرا که هویتی تازه، نظام باورهایی نو و ارزشهای جدیدی پیدا کرده است و این مرحله دقیقاً همان مرحلهای است که کوچ دیگر میتواند مراجع را رها کند.
۳ اصل مهم و مؤثر در پذیرش تغییرات در زندگی
در پذیرش تغییرات زندگی، ۳ اصل مهم و کلیدی وجود دارد که با شناخت و آگاهی از آنها میتوانیم گامهای قویتری در پذیرش تغییرات زندگی برداریم. ترجمه زندگی در ادامهی این مقاله این ۳ اصل را به شما معرفی میکند.
اصل اول: خودآگاهی
خودآگاهی یعنی آگاهی و هوشیاری نسبت به خود. خودآگاهی،اولین مهارت هوش هیجانی و اساس رسیدن به کنترل رفتار است. با رسیدن به خودآگاهی ما به درک شفاف و صحیحی از شخصیت خود، نقاط ضعف، نقاط قوت، افکار، باورها، انگیزهها، هیجانات و سبک ارتباطی خود میرسیم. خودآگاهی به این معنا نیست که ما میتوانیم حوادث بیرونی خارج از کنترل خود را تغییر دهیم؛ بلکه به این معناست که ما میتوانیم نحوهی درکمان از حوادث را تغییر دهیم.
درواقع هیچ رویدادی خودبهخود نمیتواند ما را آزار دهد و این قضاوت، درک و برداشت ما از آن رویداد است که میتواند به ما آسیب برساند. ما انسانها از آینده و اینکه چه اتفاقی در چه زمانی برایمان رخ خواهد داد بیخبریم و فقط میتوانیم خود را برای آن آماده کنیم. وقتی بهجای ترس و استرس ناشی از آینده و اتفاقات پیش رویمان بر تواناییهایمان تمرکز میکنیم نهتنها شادتر میشویم بلکه بهگونهای مؤثرتر و خلاقتر به زندگیمان ادامه میدهیم.
اصل دوم: ذهن آگاهی
ما انسانها گاهی نمیتوانیم میان احساسات و واقعیتهای عینی اطرافمان تعادل برقرار کنیم. ذهن آگاه بودن به ما کمک میکند تا آنچه در درونمان میگذرد را بهدقت بررسی کنیم.
تارا برای میگوید: ذهن آگاهی ما میتواند آن چیزی که لحظهبهلحظه تجربه میکنیم را تشخیص دهد.» مثلاً هنگامیکه از ترس آگاه هستیم، میدانیم که افکار ما در تنش هستند، بدنمان احساس سفتی و لرزش دارد و ممکن است مجبور به فرار شویم؛ ما همه اینها را بدون کنار کشیدن از منشأ ترس تجربه میکنیم و این همان ذهن آگاهی است که به ما اجازه میدهد زندگی را همانطور که هست ببینیم و تجربه کنیم.
اصل سوم: شفقت
شفقت به خود، توانایی تبدیل درک، پذیرش و عشق به درون است. بسیاری از مردم میتوانند با دیگران همدردی کنند، اما ابراز همدردی مشابه با خودشان دشوار است.
شفقت درواقع توانایی نشان دادن همدلی، عشق و نگرانی به افرادی است که مشکلدارند و شفقت به خود صرفاً توانایی هدایت همین احساسات به درون و پذیرش خود، بهویژه در مواجهه با تغییر است.
تارا برای میگوید: «شفقت یعنی اینکه بتوانیم به شکلی همدلانه با آنچه درک میکنیم ارتباط برقرار کنیم.»کسانی که نسبت به خود شفقت دارند بهجای مقاومت در برابر احساسات گوناگون، دردهای خود را با مهربانی میپذیرند و بهجای قضاوت، خود را درک میکنند. شفقت درواقع به تجربه ما احترام میگذارد و به ما اجازه میدهد با زندگی مان صمیمی باشیم.
وقتی هر سه اصل بالا را در نظر میگیریم، پذیرش بهمنزله کنارهگیری نبوده بلکه مهمترین گام بهسوی خودآگاهی، رشد و آزادی است.
راهکارهای مؤثر برای سازگاری و پذیرش تغییر
۱: بهتر است با کسانی که مشکلاتی مشابه مشکلات شما دارند در ارتباط باشید. ما در مسیر تغییرهای سودمند زندگی در گام اول بهتر است با افرادی مانند خودمان در ارتباط باشیم. مثلاً اگر شخصی دچار بیماری صعبالعلاج میشود بهتر است در همایشهایی شرکت کند که همه اعضای آن همان مشکل او را دارند. بودن در کنار کسانی که مشکلات مشابه ما را داشته یا از آن عبور کردهاند و یا برای داشتن زندگی بهتر با آن کنار آمدهاند باعث میشود ما احساس بهتری نسبت به زندگیمان داشته باشیم.
۲: نسبت به اتفاقات ناخواسته و بد زندگی دیدی مثبت داشته باشیم. ما در کنار اتفاقات خوب باید به اتفاقات ناخواسته بد زندگی نیز فکر کنیم. به ارتباطهایمان در فلان مدرسه و دوستیمان با فلان کسانی که زمانی باعث درد و حال بد در ما شدند نیز فکر کنیم. تمام مشکلات ناخواسته لزوماً بد نیستند و میتوانند همراه خود انرژیهای مثبتی به همراه داشته باشند.
۳: منتظر رخ دادن یک اتفاق برای تغییر نمانید و برای تغییر از همین الان شروع کنید. چیزی که بسیاری از افراد بهراحتی دچار آن میشوند همین انتظار برای رخ دادن اتفاقی است که آنها را مجاب به حرکت نماید. این اتفاق ممکن است رخ دهد و ممکن است هیچ گاه هم ندهد. پس نباید برای تغییر کردن منتظر اتفاقی خاص باشیم و بهتر است هر چه سریعتر تغییر را آغاز کرده و خودمان را شروع به وفق دادن با آن شرایط و تغییرات کنیم.
۴: برای سازگاری با تغییرات بهتر است شرایط را بپذیرید. پذیرش تغییرات میتواند کمک بسیاری به ما برای سازگاری با تغییرات کند. در مواجهه با مشکلات، بهترین راهحل پذیرفتن شرایط است و به دنبال آن پیدا کردن بهترین راهحل برای حل مشکل است. بگذارید با طرح مثالی این موضوع را برایتان روشن کنیم. مثلاً شما عضو یک گروه فوتبال هستید.
ناگهان یکی از همراهان شما اخراج میشود. این تغییر بسیار سخت و دردناک است اما اگر شما بتوانید با این تغییر نتیجه را برگردانید، مساوی کنید و حتی اگر خوب بازی کنید باعث میشود تا شما شرایط دیگری را بهطور ناخواسته تجربه کنید و این تجربه باعث رشد شما خواهد شد.
سخن پایانی
و اما ترجمهی زندگی بهعنوان آخرین نکته لازم میبیند این را بگوید که تغییرات چه ناخواسته باشند چه خواسته جزئی جدانشدنی از زندگی ما انسانها هستند و این تغییرات برای همهی انسانها رخ میدهد و چیزی که بیشتر از همه اهمیت دارد برخورد ما با این تغییرات هست. هر چه پذیرش و گشودگی بیشتری نسبت به تغییرات زندگی داشته باشیم خیلی زودتر میتوانیم خود را با شرایط مختلف وفق داده و از زندگیمان بهره ببریم.
نویسنده مقاله: محبوبه سعیدی راد