نتیجهی تغییر مهمترین چیزی که پس از انجام یک تغییر، انتظارش را میکشیم. نتیجهی تغییر نشان میدهد که ما در انجام تغییر موفق بودهایم یا خیر. ترجمهی زندگی در این مقاله قصد دارد شما را با چگونگی نتیجهی تغییر در زندگی آشنا کند. با ما همراه باشید.
یک ضربالمثل معروف چینی هست که میگوید یک مسیر هزار مایلی با یکقدم شروع میشود. بااینحال افراد زیادی هرگز آن مسیر را شروع نمیکنند و از برداشتن اولین قدم میترسند. آنها میترسند شاید به این خاطر که مسیر خیلی طاقتفرسا به نظر میآید یا هدف خیلی دور از دسترس است یا کارهای زیادی هست که باید انجام دهند.
برای رسیدن به موفقیتهای بزرگ، باید اول در خودتان و عادتهایی که دارید تغییر ایجاد کنید. آیا دوست دارید تغییر کنید؟ آیا دوست دارید به موفقیت برسید؟ آیا دوست دارید یک عادت بد را کنار بگذارید؟ آیا دوست دارید نتیجهی تغییری که ایجاد کردهاید کل زندگیتان را عوض کند؟ خب، خیلی راحت میتوانید این کار را انجام دهید. انجام هرکاری امکانپذیر است. البته درصورتیکه آن عادت گذشته را کنار بگذارید و گامبهگام بهسوی ایجاد عادتهای جدید بروید.
گاهی زندگی آنقدر پیچیده میشود که به نظر میرسد دیگر این زندگی متعلق به شما نیست و همهی امور آن از دستتان خارج شده است. شما دوست دارید که سکان زندگیتان را در دست داشته باشید و آن را هدایت کنید اما در عمل مانند یک تماشاچی و بدون اینکه ارادهای برای دخالت در روند امور داشته باشید، کناری مینشینید و به زندگی در حال گذر خود مینگرید.
همانگونه که در مقاله ابزار پنجم کوچینگ گفتیم اصلیترین دلیل ناآرامی اکثریت ما در زندگی، تمرکز بر عوامل خارجی، دنیای بیرون و ناممکن دیدن تغییر در زندگی است. آری این دنیای بیرون فقط وقتی تغییر میکند که شما از درون تغییر کنید.
آیا تابهحال به این فکر کردهاید که چرا تغییر کردن سخت است؟
بیشتر افراد فکر میکنند برای رسیدن به اهداف بزرگ باید قدمهای بسیار بزرگی بردارند و باید در کمترین زمان ممکن به هدف برسند. آنها از قدمهای کوچکی که ممکن است آنها را دیرتر به هدفشان برساند متنفر هستند و معتقدند با قدمهای کوچک به هیچ جا نمیرسند. بههرحال لازم است بدانید که این باوری اشتباه است.
تابهحال به سازههای بزرگ اطرافتان دقت کردهاید؟ برجهای بلند، آسمانخراشها، مجسمهها، این سازههای عظیم یک شبه و طی یک اتفاق به وجود نیامدهاند بلکه مطابق با یک نقشه و ساخت بخشهای کوچک بهمرورزمان تبدیل به این آثار شدهاند. همهی ما میدانیم که برای ساخت آنها باید آجر روی آجر بگذاریم و آنها ذره و ذره و باروی هم گذاشتن مصالح کوچک، بهمرور شکل گرفته اند.
ایجاد تغییرات نیز در زندگی ما به همین شکل هستند. برای جابجایی یک کوه ابتدا باید از جمعکردن سنگریزهها شروع کرد و این یعنی ایجاد تغییرات بزرگ با قدمهایی کوچک امکانپذیر است.
معمولاً افراد تصور میکنند برای به وجود آوردن تغییرات بزرگ، باید قدمهای بسیار بزرگی بردارند و به خاطر همین طرز فکر است که حتی قدمی به موفقیت و تغییرات بزرگ نزدیک نمیشوند. چراکه برخلاف اغلب این افراد، انسانهای موفق باور دارند که موفقیت یک شبه به وجود نمیآید و با تغییرات کوچک و گامبهگام و با تکرار و تمرین و مداومت در تکرار میتوان به موفقیت و تغییرات بزرگ دستیافت.
۴ مانع روانشناختی مهم برای تغییر در زندگی
یکی از مهمترین موانع برای تغییر، موانع روانشناختی هست که تقریباً همهی انسانها این موانع را بهعنوان سدی در برابر تغییر در زندگیشان تجربه کردهاند. معمولاً وجود ناکامی و شکست در زندگی افراد بهعنوان نشانهای از وجود موانع روانشناختی در ذهن، سبک زندگی و نظام تفکر این افراد هست که بسیاری از افراد متأسفانه آمادگیهای لازم برای مقابله با این موانع را نداشته و همین امر موجب شکستهای پیدرپی ایشان در تغییر شرایط میشود. وجود این موانع در حقیقت عامل اصلی درجا زدن افراد در زندگیشان بوده و مانند طنابی، افراد را به بند کشیده و نمیگذارد روبهجلو گام بردارند.
در ادامه به بیان ۵ مانع روانشناختی مهم که مانع از تغییر شما در زندگیتان میشود میپردازیم:
۱. عزتنفس پایین
یکی از مخربترین موانع روانشناختی که مانع از تغییر و موفقیت شما در زندگی میشود عزتنفس پایین است که بارزترین مشخصهی آن خود بیارزش انگاری است. افرادی که عزتنفس پایینی دارند صدایی درونی در درونشان مدام به آنها میگوید که آنها مناسب و شایسته نیستند. آنها خود را دستکم گرفته و در مقابل اقدامات لازم برای تغییر خود را بیارزش و ناتوان میدانند.
افرادی که عزتنفس بالایی دارند سعی میکنند راههایی بیابند تا از طریق آنها بتوانند با این مانع روانشناختی مقابله کنند. آنها میدانند افرادی که آنها را تحسین کردهاند، به توانایی آنها اعتماد دارند؛ و با طور مداوم به خود میگویند: من میتوانم به ارزیابی دیگران اعتماد کنم و بهاحتمالزیاد استحقاق جایگاهی که هماکنون در آن هستم را دارم. بااینحال این غیرعادی نیست که در مواجه با موقعیتهای استرسزا این افکار و احساسات را به دیده تردید بنگریم.
۲. تفکر منفیگرایانه
هر کدام از ما یک صدای درونی داریم که ما را موردانتقاد و قضاوت خود قرار میدهد. صدایی که ما را در مورد اشتباهات و نقصهایمان به شک انداخته و سرزنش میکند. این صدا که خود را در افکار منفی نمایان میسازد، یکی از جدیترین موانع روانشناختی دستیابی به تغییری سازنده است.
گوش دادن به این صدا و ارزشمند شمردن کلمات آن میتواند ما را به مسیر نادرستی بکشاند. مسیری که در آن بهطور مداوم در حال مقایسه خود با دیگران هستیم و درنهایت بهجایی میرسد که به خودمان با دیده شک و تردید مینگریم. افراد بسیار موفق میتوانند به منتقد درون خود گوش دهند، اما تحت تأثیر واژگان منفی آن قرار نگیرند، به خود تخریبی دست نزنند و بهراحتی از سد این مانع روانشناختی عبور کنند.
۳. ترس از درخواست کمک از دیگران
افراد موفق میدانند که لازم نیست پاسخ تمام سؤالات را در جیب خود داشته باشند؛ اتفاقاً برخلاف باور رایج، کمک گرفتن از دیگران کار بدی نیست و ترس از درخواست کمک از دیگران، یکی از موانع روانشناختی در جهت تغییر هست. هیچکدام از ما نمیخواهیم بهتنهایی زندگی کنیم. افراد موفق با افرادی رابطه برقرار میکنند که بتوانند بهراحتی در مواقع لزوم از آنها کمک بخواهند و البته بهطور متقابل هنگامیکه آنها به یاری نیاز داشتند به کمکشان بروند. طلب کمک از دیگران شمارا به دیگر افراد پیوند میزند و ظرفیتهای شخصیت شمارا برای دیگران نمایان میسازد.
۴. ترس از شکست خوردن
ترس از شکست باعث میشود افراد از شروع کارهای جدید فرار کنند. معمولاً اکثریت افراد معتقدند که شکست خوردن با موفق شدن تناقض دارد؛ اما بد نیست بدانید که باختن قسمت مهمی از فرآیند موفق شدن است. ما نمیتوانیم راه رفتن را بیاموزیم بدون اینکه بارها و بارها زمین نخوریم. این یک واقعیت تردیدناپذیر است. ما نباید انتظار داشته باشیم با اولین تلاش برای رسیدن به اهدافمان به موفقیت برسیم.
سقوط کردن و شکست خوردن بخشی از فرآیند موفق شدن است. افراد بسیار موفق از شکستها و اشتباهات خود قدردانی میکنند و از بازنده بودن نمیترسند. تبدیل احساس ترس به احساس قدردانی، به افراد کمک میکند تا با شانسهای بیشتری در زندگی روبهرو شوند و موفقیتهای بیشتری را تجربه کنند؛ درواقع میتوان اینگونه بیان کرد که موفقیت آن روی سکهی ترس است.
۵ اقدام مهم برای رسیدن به یک نتیجهی تغییر مفید و سازنده برای خود در زندگی
در ادامه به بیان و تشریح اقداماتی میپردازیم که به ما کمک میکنند تا نتیجهی تغییراتی که در زندگی رقم میزنیم مفید و سودمند بوده و نه اینکه مانند حبابی بترکند و پوچ باشند.
اقدام اول: ایجاد انگیزهی تغییر در خود
یکی از اقداماتی که ما برای رسیدن به نتیجهی تغییری مطلوب باید انجام دهیم، ایجاد انگیزهای قوی در خود برای تغییر است. اکثر افراد میدانند که واقعاً تمایل تغییر را دارند اما بااینوجود نمیتوانند از عهده این کار برآیند! تجربههای بسیاری نشان دادهاند که ایجاد تغییر به توانایی افراد ارتباطی نداشته و این انگیزه برای تغییر است که نتیجهی تغییر را تحتالشعاع خود قرار میدهد. هر چه انگیزهی شما برای تغییر بیشتر باشد قطعاً نتیجهی تغییر مطلوبتری را برای خود رقم خواهید زد.
همانگونه که در مقاله ابزار چهارم کوچینگ تغییر هم گفتیم، انگیزه درواقع فرآیندی است که رفتارهای هدفدار ما را آغاز، هدایت و حفظ میکند. انگیزه تغییر کردن مانند یک کاتالیزور عمل کرده و باعث میشود سرعت تغییر شما بسیار افزایش پیدا کند. برای ایجاد انگیزه در خود بهتر است به دستاوردهای تغییر فکر کرده و آنها را روی یک کاغذ بنویسید و جلوی چشم خود بگذارید تا یادتان نرود برای به دست آوردن چه چیزی تصمیم به تغییر دادن آن عادت گرفتهاید.
اقدام دوم: پذیرش تغییر
همانگونه که در مقاله ابزار دوم کوچینگ تغییر یا پذیرش تغییر گفتیم اولین و مهمترین گام برای ایجاد تغییر و رسیدن به یک نتیجهی تغییر مطلوب و سازنده این است که وقوع تغییر را در زندگیمان بپذیریم.
گاهی آنقدر درگیر مبارزه و مقاومت در برابر تغییرات میشویم که پذیرش آنها را به تعویق میاندازیم. انکار درواقع نیروی قدرتمندی است که از راههای مختلف سعی میکند از ما محافظت کند. پذیرش اولیهی تغییرات و اقرار به آنها میتواند استرس ما را کاهش دهد. هرچه بیشتر تغییرات را انکار کنیم، بیشتر به استرس دچار خواهیم شد.
هندریکسن از محققان و نویسندگان موضوعات مرتبط با انعطافپذیری و پذیرش تغییرات در زندگی مینویسد: «معنای انعطافپذیری و پذیرش، تطابق یافتن و پاسخ مثبت دادن به استرس و وقایع ناخوشایند است». انعطافپذیری و پذیرش چیزی نیست که با آن یا بدون آن به دنیا آمده باشیم. این یک مهارت است که باید آن را به دست آوریم و در هر فرصتی آن را قویتر کنیم. انجمن روانشناسان آمریکا تمرین پذیرش را بهعنوان یکی از راههای افزایش انعطافپذیری و تطابق عنوان کردهاند. آنها توضیح میدهند که پذیرش تغییر، بخشی از زندگی است. برخی اهداف خاص ما در موقعیتهای ناسازگار شاید دیگر قابل دستیابی نباشند. پذیرش و قبول موقعیتهایی که غیرقابل تغییر هستند میتواند به ما کمک کند تا بتوانیم بر موقعیتها و شرایطی تمرکز کنیم که توان تغییر دادنشان را داریم».
اقدام سوم: پیدا کردن یک اهرم روانی مناسب برای تغییر
سومین کاری که کمک میکند تا بتوانیم نتیجهی تغییری مطلوب و سازنده را برای خود در زندگی رقم بزنیم، پیدا کردن یک اهرم روانی مناسب برای تغییر است.
اهرم وسیلهای است که برای جابهجایی و بلند کردن وسایلی که بهتنهایی قادر به تکان دادن آنها نیستیم. ما برای ایجاد هر تغییری در زندگی باید از اهرمهای روانی استفاده کنیم که بسیار مهم و سودمند هستند؛ بنابراین اگر بارها تلاش کردهاید که تغییری را ایجاد کنید اما با شکست مواجه شدهاید، مفهومش این است که اهرم روانی لازم برای غلبه بر رنج و دردی که تغییر ایجاد میکند را به کار نبردهاید و درواقع اهرم روانی شما بهاندازه کافی قوی نبوده است.
قویترین اهرمی که میتوانید از آن استفاده کنید تا تغییری بزرگ و به دنبال آن نتیجهی تغییر مطلوبی را برای خود رقم بزنید رنجی است که به خاطر تغییر از درون شما برمیخیزد نه از بیرون! وقتی تغییری را رقم میزنیم، درک این موضوع که نمیتوانید مطابق با معیارهای قبلی و عادتهای گذشته زندگی کنید برای شما بزرگترین رنج و عذاب را به همراه میآورد. درک این رنج و عذاب، پذیرش و کنار آمدن با آن میتواند به ما کمک کند که بهمرورزمان بینش و دیدگاهمان را تغییر دهیم و به تجربههای جدیدی دست پیدا کنیم. این تجربهها بهمرورزمان شناخت و باورهایمان را تغییر داده و موجب ایجاد تغییر و رسیدن به موفقیت در زندگی ما میشود.
اقدام چهارم: تغییر دادن مغز برای خلق یک نتیجهی تغییر بزرگ
همهی ما، آمادگیهای ژنتیکی زیادی برای تغییر مغزمان داریم و مغز افراد جوان و پیر میتواند به طرز شگفتآوری تغییر کند. ترمیمپذیری سلولهای مغزی یک شیوه ظریف و علمی بوده که نشان میدهد مغز ما میتواند بهمرورزمان تغییر کند و ما قربانی ژنها و نورونهای عصبی قبلی و عادتهای گذشته خود نیستیم. در واقع وجود این باور نادرست که ما همانند نوشتههای حکشده روی سنگ، ثابت و تغییرناپذیریم، میتواند افراد را از تلاش برای تغییر بازدارد و آنها را از مسئولیتپذیری برای بهبود وضعیت خود دور میکند.
تجربه نشان میدهد که یادگیری و آموختن مفهوم ترمیمپذیری مغز و یافتن مهارتهایی برای تغییر پاسخهای هیجانی خود، به هنگام مواجهه با محرکها و شرایط بیرونی، بهطور شگرفی زندگی ما را بهبود بخشیده است. بسیاری از افراد قبل از آشنایی با مفهوم ترمیمپذیری مغز فکر میکردند که مغزشان یک جعبه سیاه ناشناخته است و هیچ کنترلی بر آن ندارند و مغز بهطور خودکار رفتارها و پاسخهای آنها را تعیین میکند. ازاینرو بسیاری از افراد چاق میگفتند که «وقتی عصبانی میشوم نمیتوانم جلوی خودم را بگیرم و هَله هوله نخورم، دست خودم نیست». آنها نمیدانستند که چرا بعد از یک وضعیت بیرونی یا شرایط ایجاد شده چنین احساس خاصی را تجربه میکنند و به همین دلیل هم میگفتند که «نمیدانیم که چگونه وضعیت را تغییر دهیم!».
وقتی با ترمیمپذیری مغز آشنا باشیم، مسئولیت رفتار و اقدام خود را بر عهده میگیریم و دیگر از این تصور و ذهنیت که بازیچه احساسات و افکار و وسوسهها و ولع ناخواسته خود هستیم دست برمی داریم و باور میکنیم که خودمان نقش مهمی در تغییر وضعیتمان داریم و دستبسته و زبانبسته اسیر احساسات و افکار و رفتارهای اشتباه خود نیستیم. البته این، کاری چالش برانگیز است و نیاز به حوصله و تمرین دارد ولی همچنان که خود ما و مراجعین بسیاری گزارش کردهاند، تجربه کردن میوههای لذّت بخشِ برآمده از تمرین این مهارتها ازجمله بهبودی رابطهها با عزیزان و اطرافیان، پیدا کردن یک نگاه و نگرش نشاطآور نسبت به زندگی، دست یافتن به یک لنگرگاه امن در درون خود در زمانهای دشوار، ارزش این صبر و شکیبایی و تلاش را دارد. در حقیقت، سودمندی بهکارگیری این تمرینها بهقدری است که ما و بسیاری از افراد دیگری که منتفع شدهایم، حاضریم تلاشهای بیشتری در این زمینه بکنیم و دیگران را نیز به این مسیر خوب دعوت کنیم.
اقدام پنجم: انجام تغییرات کوچک و مداوم تا رسیدن به تغییرات بزرگ در زندگی
تجربه به ما ثابت کرده است که با قدمهای کوچک میتوان کارهای بزرگی انجام داد و دیوار موفقیت را باید ذرهذره و با آجرهای کوچک ساخت. وقتی کوچک بودم از والدینم یاد گرفتم که هیچگاه نباید سعی کنم که یک دیوار بسازم. اصلاً هدف نباید این باشد که یک دیوار بسازم. من نباید با خود بگویم که بزرگترین، محکمترین و بهترین دیواری که تابهحال مثل آن ساخته نشده را میسازم. حقیقت این است که من نباید ازاینجا شروع کنم بلکه باید بگویم من این آجر را توی ۱۰ دقیقه آینده بهقدری درست و خوب سر جایش میگذارم که حتی یک آجر در کل دنیا نباشد که بهتر از این سر جایش قرارگرفته باشد. من این کار را هرروز انجام میدهم و میدانم خیلی زود به دیوار خواهم رسید.
پس درنتیجه، وقتی به بزرگی کاری که پیش روی ماست نگاه میکنیم برداشتن قدم اول سخت به نظر میآید؛ اما واقعیت این است که هیچ کار بزرگی سخت نیست و همیشه مسئله فقط یک آجر است!
تغییرات کوچک و ساده معمولاً بهترین چیزی است که یک نتیجهی تغییر مطلوب را در زندگی ما تضمین کرده و برداشتن گامهای کوچک اما مداوم و پیوسته هم پایدار و قابلکنترل بوده و هم میتواند ما را به اهداف بزرگمان در زندگی برساند. تجربه نشان داده که اگر قدم بعدی را برنداریم قدم بعدی دیگری در کار نخواهد بود و این یعنی ما همیشه فقط قسمت کوچکی از مسیر حرکتمان را میبینیم. این مثل این است که هر گام مانند چراغی یک قسمت دیگر از راه ما را روشن میکند و علاوه بر این، فرصتهای جدیدی را هم پیش روی ما میگذارد که تا قبل از برداشتن آن گام از آن خبر نداشتیم.
سخن پایانی
مَثَل معروف رهرو آن نیست که گه تند و گهی خسته رود، رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود را همه ما شنیدهایم. لازمه دستیابی به تغییرات بزرگ و رسیدن به یک نتیجهی تغییر مطلوب و سازنده برداشتن گامهای کوچک و اقدامات کوچک اما مستمر و مداوم است. با ترکیب اقدامات کوچک و مداومت و استمرار و تمرین منظم شما میتوانید بهمرورزمان تغییراتی را در زندگیتان رقم بزنید که دستیابی به آنها یک روزی برایتان شبیه به یک رؤیا بود.