ادامه سوالات قدم یک
(سوال ۲۱)
اسلاید اول: آیا یک نیروی برتر از خودم می تواند به من کمک کند تا بهبود پیدا کنم؟ چگونه؟
اسلاید دوم: نیروی برتر همیشه حاضر است و این من هستم که باید تمایل داشته باشم و تمایل من بستگی به درک، برداشت، عملکرد و هم چنین باورم از نیروی برتر دارد. بهبودی یعنی چگونگی عملکرد و استفاده از اصول روحانی در زندگی.
اسلاید سوم: اصل روحانی تمایل که توام با حرکت است به من کمک می کند تا با کمک گرفتن از نیروی برتر بتوانم بهبود پیدا کنم. تسلیم، صداقت، تواضع، فروتنی، مشورت و اعتماد اصولی هستند که می توانند به من کمک کنند.
کپشن: در فرایند بهبودی یکی از اصول ضروری روحانی، تمایل است. پس با رعایت این اصول، کمکهای یک نیروی برتر را در مسیر بهبودی کاملاً در خود احساس و مشاهده میکنم، که این کمک ها در قالب الهامات و بینش روشن بینانه ای است که از طریق راهنما، کارکرد قدم، جلسات، مشارکت ها و ارتباط با دوستان بهبودی و حتی نشریات دریافت میکنم. نیروی برتر مرا در هنگام عذاب از بیماری اعتیاد و مصرف و بدبختی به پاکی رساند و در زمان پاکیام هم با رعایت اصول و استفاده از ابزارهایی که در انجمن بدست آوردهام توانستم حضور نیروی برترم را بیشتر و بهتر احساس کنم.
(سوال ۲۲)
اسلاید اول: شخصیت من چگونه هنگامی که از روی بیماری ام عمل می کنم تغییر میکند (مثلاً: متکبر می شوم؟ خودمحور می شوم؟ پست و فرومایه می شوم؟ به حدی فرمانبردار و بی اراده می شوم که دیگر نمی توانم از خودم حمایت کنم؟ سوء استفاده گر می شوم؟ مظلوم نمایی می کنم؟ )
اسلاید دوم: من وقتی از روی بیماری ام عمل میکنم درک کردن دیگران برام مشکل می شود و دست به هر کاری برای بقای خودم میزنم. هنگامی که ترس در من زیاد می شود، اعتماد به نفسم را از دست می دهم و خود کم بینی به سراغم می آید
اسلاید سوم: و از دیگران سوءاستفاده می کنم. چون من فردی بوده ام که همیشه از هر چیزی سوء استفاده کرده ام در هنگام عمل از روی بیماری، آب زیر کاه می شوم و خودم را مظلوم جلوه می دهم و همه اینها شخصیتی است که در من شکل گرفته و ساختار بیماری من است.
کپشن: هرگاه من در شرایط بیماری قرار می گیرم بعلت عجز در مقابل آن، رفتار و کردار و اعمالم خارج از کنترلم می شود و اگر یکی از نقص هایم در اثر بیماری فعال شود مانند افتادن مهره های دومینو به روی یکدیگر مهرهای نواقصم یکی پس از دیگری فعال می شوند. بنابراین بدیهی ست در چنین شرایطی شخصیتمان تغییر می کند و گرفتار انواع مشکلات شخصیتی و رفتاری می شوم. مثلاً متکبر می شوم که چون موادمخدر را ترک کرده ام دیگر زمین زمان باید مطیع من باشند و گرفتار این توهم می شوم که بطور قطع از دیگران یک سروگردن بالاترم یا خود محور می شوم با این توهم که خود را از دیگران متفاوت و نیرومندتر می دانم یا پست و فرمایه می شوم و دست به هر عمل شنیع و پستی می زنم یا سوء استفاده گر می شوم و به راحتی خود را مجاز می دانم که حقوق دیگران و یا اهل خانه را زیر پا بگذارم و یا مظلوم نمایی می کنم و برای توجیه رفتارهای بیمارگونه ام سعی می کنم خود را قربانی یکسری از جریانات ظالمانه زندگی جلوه دهم و دیگران را مقصر اصلی ناملایمات و رفتارهای بیمارگونه ام می دانم.
(سوال ۲۳)
اسلاید اول: آیا از دیگران برای ادامه اعتیاد خود سوء استفاده میکنم؟ چگونه؟
اسلاید دوم: بله از طریق تحریک احساسات و عواطف دیگران از آنها سوء استفاده می کنم . البته نیت من سوءاستفاده از دیگران نیست اما زمانی که در شرایط بیماری قرار می گیرم ناخواسته این کار را انجام می دهم
اسلاید سوم: و زمانی که در بحران قرار می گیرم و اجبار نیز پشت سرش می آید سوءاستفاده گر می شوم. البته زمانهایی هم به خاطر آرام و خجالتی بودن و اینکه کاری کنم که از اشتباهاتم چشم پوشی کنند این گونه رفتارها را انجام می دهم.
کپشن: بله. من گاهی دیگران را در اختیار اعتیادم می گیرم. مثلاً هر زمان که در موضع قدرت قرار می گیرم میل به سوءاستفاده پیدا می کنم یا زمانی که طرف مقابل با سادگی، صداقت،ساده لوحی و محبت با من برخورد می کند بیشتر به فکر سوءاستفاده کردن از او می افتم. گاهی از نام انجمن، قدمهای انجمن، برای فرار استفاده می کنم و در دوران بهبودی از پاکی ام سوء استفاده می کنم. مثلاً می گویم اگر به من فشار بیاورید می روم مواد مصرف می کنم. گاهی هم از اعتیاد دیگران سوءاستفاده می کنم مثلاً طرف مقابل تایید طلب است و من تاییدش می کنم و بعد از او سوءاستفاده می کنم.
(سوال ۲۴)
اسلاید اول: آیا سعی کرده ام قطع مصرف کنم و بعد به این نتیجه رسیده باشم که نمی توانم؟
آیا تا به حال به تنهایی قطع مصرف کرده ام و بعد به این نتیجه رسیده باشم که زندگی بدون مواد مخدر آنقدر دردناک است که هرگز امکان پرهیز کامل از مواد مخدر برایم وجود ندارد؟این مواقع چگونه بوده اند؟
اسلاید دوم: بله بارها اقدام کردم و هر بار به این نتیجه رسیدم که نمی توانم و زندگی بدون مواد مخدر امکان پذیر نیست، زیرا بیماری ام را نمی شناختم و آنرا یک ضعف اخلاقی می دانستم.
اسلاید سوم: من بیماری ام را پنهان و انکار و توجیح می کردم اما امروز در انجمن معتادان گمنام با توسل و تمرین روحانی یاد می گیرم که چگونه بدون مواد مخدر زندگی کنم و هم چنین احساس خوبی را تجربه کنم.
کپشن: بیشتر معتادان تجربه ترک مواد مخدر به تنهایی را دارند اما کمتر به گوش مان خورده که توانسته باشد زمان زیادی را به تنهایی در ترک باقی بمانند چون در تنهایی قادر به درک شناخت جنبه های دیگر بیماری اعتیاد نیستند و خلا روحانی شان هرگز در تنهایی پر نخواهد شد. آنها با انواعی از احساسات ناشناخته در درون شان روبرو می شوند، احساسانی که نمی دانند چگونه بروز پیدا کنند. زندگی بدون مواد برای آنها درناک است و برای تسکین دردها مسکنی پیدا نمی کنند. هر روز بین هم مصرفی ها و دوستان سابق احساس پوچی، تنهایی و انزوا می کنند و هیچ گاه به تنهایی نمی توانند ترک کنند و فقط مقدار مصرفشان تغییر می کند.
(سوال ۲۵)
اسلاید اول: اعتیاد من چگونه باعث آزار رساندن به خودم و دیگران شده است؟
اسلاید دوم: من با بیماری اعتیادم از نظر جسمی, روحی, روانی به خودم و اطرافیانم آزار زیادی رساندم. بیماری من مانند آتشی شعله ور بود و من سرمنشأ این آتش بودم و هرکسی که به من نزدیکتر بود بیشتر سوخت.
اسلاید سوم: امروز دیگران در کنار من احساس آرامش نمی کنند که مبادا مسخره شان کنم یا تحقیرشان کنم. امروز موتور بیماری و نواقصم روشن است و دائما احساسات و خُلقیاتم بالا و پایین می شود. من چنان در خودمحوری خود غرق هستم که قادر به دیدن خسارتهایی که به خودم و دیگران می زنم نیستم.
کپشن: من از روی خود محوری، غرور خشم، عصبانيت، خود خواهی، تاييد طلبی و لذت جویی هایم باعث آزار ديگران شدم. خودمحوری هایم موجب بروز مشکلات در زندگی اطرافيانم شد و غرور و خشم و عصبانيتم موجب سوء استفاده کردن از ديگران شد. تاييدطلبی های من باعث شد که به شخصيت معتاد و بیمار خود آفرين بگویم. همه ی کسانی که با من در ارتباط بودند آسیب دیدند چون اين جریان آن قدر قدرتش زیاد بود که همگی را به درون خود کشيد و من قدرت آن را نداشتم که آن را متوقف کنم. من در واقع تکه ای از پازل زندگی بودم که اعتیاد مرا از جای خود بیرون آورده بود.
(سوال۲۶)
اسلاید اول: مفهوم غیر قابل اداره برای من چیست؟
اسلاید دوم: هر زمان نیروی محرک زندگی ام خارج از کنترلم باشد غیر قابل اداره می شوم. نیروی محرک زندگی من، افکار، احساس، رفتار و گفتارم هستند. غیر قابل اداره برای من یعنی به تنهایی هیچگونه مدیریت و کنترلی بر افکار، احساس و رفتارها و نواقصم چه از درون و چه از بیرون ندارم.
اسلاید سوم: غیرقابل اداره یعنی من غرق در وسوسه، اجبار و انکار زندگی می کنم و در واقع زندگی می کنم تا مصرف کنم و مصرف می کنم تا زندگی کنم.
کپشن: غیر قابل اداره بودن در من به دو صورت خود را نشان می دهد: ۱) ظاهری ۲) درونی و شخصیتی
ظاهری: همان آشفتگی های ظاهری من است که توسط دیگران هم دیده می شود مانند درگیری با خانواده، بد اخلاقی، تیره شدن روابطم با دیگران، رفتن به زندان، از دست دادن شغل و کار، طرد شدن از خانواده، آوارگی و انزوا.
درونی و شخصیتی: همان اعتقادات و باورها و انگیزه های نادرست و فریب کارانه و تخریب کننده من است. احساس خلاء، تنهایی، حقارت، بی ارزشی، خود محوری و اینکه دائماً فکر می کنم تمام دنیا باید حول محور من بچرخد، نداشتن ثبات عاطفی و اینکه دائماً دنبال چیزی هستم تا با آن این خلاء وحشتناک درونی ام را پر کنم.
(سوال ۲۷)
اسلاید اول: آيا تا بحال اعتياد من باعث اين شده كه دستگير شوم و يا مشكل قانونی پيدا كنم؟ يا كاری كرده ام كه اگر گير می افتادم به خاطر آن دستگير می شدم؟ آنها چه بوده اند؟
اسلاید دوم: بله، بارها بواسطه بیماری اعتیاد و اجبار در مصرفی که داشتم علی رغم میل باطنی ام کار خلاف انجام داده ام. مثلاً خود مصرف مواد مخدر جرم است و لازمه مصرف، تهیه ی مواد مخدر است و لازمه ی تهیه ی مواد مخدر رفتن به محیط های خلاف است.
اسلاید سوم: اما امروز با مصرف نکردن مواد مخدر سعی در بهبود روابط اجتماعی در چهار چوب قانون دارم و دیگر اجباری در انجام کارهای خلاف ندارم و تمرکزم بر روی بهبودی و رساندن پیام به معتادی که در حال عذاب است می باشد.
کپشن: من بخاطر زیاده خواهی هایم و اینکه می خواستم راه صد ساله را یک شبه طی کنم دست به کارهای احمقانه می زدم و با قانون درگیر می شدم یا بخاطر اینکه نشان بدهم شجاعم با آدمها درگیر می شدم و کارم به دادگاه و کلانتری می کشید و با نادیده گرفتن قوانین شهروندی خواسته یا ناخواسته به حقوق دیگران خسارت می زدم. فرد دچار اعتیاد تعادلی بین گفتار و افکار و عملکرد خود نداشته و زمانی که روی بیماری اعتیاد قرار می گیرد چه با مواد و چه بدون مواد زندگی اش غیر قابل اداره می شود.
(سوال ۲۸)
اسلاید اول: اعتياد من باعث بروز چه مشكلاتی در محل كار يا مدرسه برای من شده بود؟
اسلاید دوم: بیماری اعتیاد من از کودکی تا امروز برای من، والدینم و حتی اولیای مدرسه دردسر ساز بوده است. من همیشه سعی داشتم که فراتر از قانون مدرسه و تحصیل باشم، مقررات مدرسه را نادیده می گرفتم و با هم کلاسی هایم در جنگ و تضاد بودم.
اسلاید سوم: من در سنین بالاتر به خاطر اینکه نمی توانستم با شرایط و قانون کار خود را تطبیق دهم شغلم را از دست دادم و کارهای زیادی را تجربه کردم اما هر بار با شکست مواجه شدم.
کپشن: من به واسطه مصرف مواد و ترس از امنيت مالی و اجتماعی دست به کارهای ناعاقلانه می زدم و به خاطر حفظ اعتيادم به همکارانم از لحاظ مالی خسارت می زدم و سعی می کردم با رفتارهایم به آنها نشان بدهم که من از همه بهتر می دانم و با قضاوت نادرست درباره ی ديگر همکارانم و افترا زدن به آنها سعی می کردم خودم را توجيه کنم و اين کارها باعث بروز مشکلات در محل کارم شده بود. در مدرسه به خاطر داشتن بيماري اعتياد نتوانستم به درس خواندنم ادامه دهم و از مدرسه به خاطر رفتارهای بيمار گون اخراج شدم.
(سوال۲۹)
اسلاید اول: اعتيادم باعث بروز چه مشكلاتی برای من در خانواده شده بود؟
اسلاید دوم: روابط من با خانواده ام تحت تاثیر بیماری اعتیادم بود و عشق و محبت واقعی میان ما جایگاهی نداشت. من از خانواده طرد شدم و آنها از من خواستند دیگر با آنها رابطه نداشته باشم. همیشه به جای اینکه به خانواده ام کمک کنم برای آنها دردسر درست می کردم و به آنها خسارت میزدم
اسلاید سوم: من از مشکلات درونی خانواده خبر نداشتم و فقط ظاهر آنها را می دیدم. خانواده ام از رفتارهایم گیج و حیران بودند و تمام توانشان را را برای مقابله با من بکار بردند و نتیجه ای نگرفتند و در نهایت مرا رها کردند.
کپشن: اعتیاد من را منزوی، تنها، افسرده، بی حرمت، گوشه گیر، اخمو، بداخلاق و زودرنج کرده بود. اعتیادم در خانواده باعث ترس، ناامنی و سرخوردگی شده بود و آنها همیشه نگران بودند که من دوباره کی دسته گل به آب می دهم و مایه درد سرشان می شوم. هیچ وقت خواب آرام نداشتم، من و خانواده ام همگی در آشفتگی به سر می بردیم چون من غیر قابل پیش بینی بودم و خودم هم نمیدانستم کی و چه گندی خواهم زد. هیچ احترام و اعتمادی دیگر میان من و خانواده ام نبود. هرچقدر سعی می کردم خود را طور دیگری نشان بدهم نمی توانستم؛ چوپان دروغگو شده بودم! زودرنج شده بودم و زود از کوره در میرفتم، باج گیر و سوء استفاده گر شده بودم و این مسایل باعث تیرگی و سطحی شدن روابط و در نهایت رنجش بیش از حد من از خانواده شده بود.
(سوال ۳۰)
اسلاید اول: اعتیاد من باعث بروز چه مشکلاتی برای من در بین دوستان شده بود؟
اسلاید دوم: به خاطر اعتیاد و رفتارهای معتادگونه و خسارتهایی که به دوستان و افراد پیرامون خود زدم بیشتر دوستانم را از دست دادم. فقط کافی بود که من یک فرصت سوءاستفاده نصیبم شود، سریعاً فرصت را غنیمت شمرده و با انواع مختلف سوءاستفاده ها خونشان را در شیشه می کردم.
اسلاید سوم: دوستانم به مرور زمان مرا به حال خودم رها کردند و جون خودشان را نجات دادند. با عود بیماری اعتیادم و غرق شدن در مواد مخدر یکی یکی دوستان را از دست دادم و در اثر شدت بیماری در انتخاب دوست اختیار از دستم خارج شد و اجبار در بیماری باعث شد کم کم با دوستان مصرف کننده و کسانی که مثل خودم معتاد بودند رابطه بر قرار کنم.
کپشن: من با دوستانی که سالم و اهل مواد مخدر نبودند به بهانه اینکه اهل خوشگذارانی و تفریح نیستند قطع ارتباط کردم و با افرادی که از من بیمارتر بودند دوست شدم. رفته رفته اعتماد دوستان سالم از من به صفر رسید و با دوستان جدید هم به خاطر ناصداقتی که بر سر مصرف مواد با یکدیگر داشتیم فاصله افتاد و در نهایت من بسیار تنها و منزوی شدم.