خود کم بینی و عقده ی حقارت
همه ی انسان ها در زندگی شان خود کم بینی، احساس حقارت و کمبود عزت نفس را تجربه می کنند. اما کسانی که دچار عقده ی حقارت هستند، خود کم بینی را با ابعاد گسترده تری در زندگی تجربه می کنند. آنها همیشه خود را در برابر دیگران، حقیر، کوچک و بی ارزش شمرده و خود را دست کم می گیرند. آنها همیشه این احساس را دارند که دیگران از آنها بهتر، کامل تر، جذاب تر و شادترند و به گونه ای مزمن با احساسات مثبت نسبت به خودشان، اعمال شان و کل زندگی شان می جنگند.
عقده ی حقارت می تواند منجر به ایجاد افسردگی همراه با کینه ورزی، احساس ناکامی، تحقیر و احساس بی ارزشی در فرد شود.
عقده ی حقارت و عقده ی برتری از دیدگاه آلفرد آدلر
مطابق با نظریه ی آلفرد آدلر روان درمانگر اتریشی و بنیانگذار مکتب روان شناسی فردی، همه ی انسانها در کودکی مقایسه شدن را تجربه کرده و احساس حقارت را تجربه می کنند. آدلر بر این باور بود که احساس حقارت به عنوان نیروی محرک در رفتار انسان وجود داشته و در همه ی انسان ها مشترک است و دلیلی بر ضعف و نابهنجاری در انسان به شمار نمی رود. احساس حقارت منبع تلاش و تکاپوی انسان بوده و تمام پیشرفت و رشد فرد ناشی از تلاشی است که برای جبران حقارت های خویش انجام می دهد.
از منظر آدلر فرآیند حقارت در کودکی آغاز می شود. کودکان کوچک و درمانده بوده و کاملاً به بزرگسالان وابسته اند. کودکان از قدرت و نیروی والدین خود آگاه بوده و می دانند که نمی توانند در برابر این قدرت مقاومت و مبارزه کنند و در نتیجه نسبت به افراد بزرگتر احساس حقارت را در خود پرورش می دهند.
حقارت در کودکی از سه منبع اصلی سرچشمه می گیرد:
- حقارت عضوی
- لوس کردن کودک
- مورد غفلت قرار گرفتن در در کودکی
حقارت عضوی: آدلر طی پژوهش هایی متوجه شد افرادی که نقص عضو جسمانی دارند شخصیت شان را بر مبنای جبران این نقص عضو و ضعف شکل می دهند.
مثلاً بچه ای که از لحاظ بدنی ضعیف است امکان دارد روی این ضعف تمرکز کرده و بکوشد توانایی ورزشی برتری را پرورش دهد. در طول تاریخ نمونه های زیادی از این نوع جبران دیده شده است. مثلاً دموستنس، سیاستمدار یونانی دوران باستان بر لکنت زبانش غلبه کرد و خطیب زبردستی شد. با این حال، اگر این تلاش ها شکست بخورند می توانند منجر به شکل گیری عقده ی حقارت در فرد شوند.
لوس کردن کودک: لوس کردن کودک نیز میتواند موجب عقده حقارت شود. کودکان نازپرورده، کانون توجه خانواده بوده و همه ی درخواست ها و نیازهای آنها برآورده شده و چیزی از آنها دریغ نمی شود. این کودکان، تحت چنین شرایطی، به طور طبیعی فکر میکنند که در هر شرایطی آدمهای بسیار مهمی بوده و دیگران باید همیشه تسلیم و گوش به فرمان آنها باشند. حضور در مدرسه به عنوان اولین تجربه های کودک همان جایی که این کودکان دیگر کانون توجه نیستند، ضربهای را به آنها وارد میکند که برای آن آمادگی ندارند. کودکان نازپرورده احساس اجتماعی ناچیزی داشته و حوصله دیگران را ندارند. آنها هرگز یاد نگرفتهاند برای چیزی که میخواهند صبر کنند، یاد نگرفتهاند بر مشکلات غلبه کرده یا با نیازهای دیگران سازگار شوند. وقتی این کودکان با موانعی بر سر راه ارضای نیازهای خود روبهرو میشوند، به این باور میرسند که دارای نقایص شخصیتی هستند و بدین ترتیب، عقدهی حقارت در آنها شکل می گیرد.
مورد غفلت قرار گرفتن در کودکی
به راحتی میتوان فهمید که چگونه، کودکانی که مورد غفلت قرار می گیرند، خواسته نمی شوند و طرد می شوند عقده حقارت را پرورش میدهند. دوره ی کودکی این گونه کودکان با فقدان محبت و امنیت شخصی مشخص میشود زیرا والدین آنها بیاعتنا یا متخاصم و پرخاشگر هستند. در نتیجه این کودکان، احساس بیارزشی، یا حتی خشم را پرورش داده و دیگران را با بیاعتماد می انگارند.
عقده برتری:
از دیدگاه آدلر منبع عقده هر چه که باشد، امکان دارد فرد جبران افراطی کرده و عقده برتری را شکل دهد. عقده برتری عبارت است از نظر اغراقآمیز فرد درباره تواناییها و موفقیتهایش. چنین فردی ممکن است در درون احساس رضایت و برتری کند و نیازی نببند که برتری خود را با دستاوردها و موفقیتهایش نشان دهد؛ یا این که ممکن است چنین نیازی را احساس کند و بکوشد تا شدیداً موفق شود. در هر دو حالت، کسی که عقده برتری دارد، لاف میزند، تکبر و غرور دارد، خودخواه و خودمحور است و دیگران را بی کفایت دانسته و تحقیر میکند.
انواع خودکم بینی
خودکم بینی خود را به دو صورت نشان می دهد:
- کناره گیری از جامعه و موقعیت های شغلی و آموزشی به خاطر شرم و کم رویی
- جبران افراطی و پنهان کردن عدم امنیت بوسیله ی رقابت جویی، پرخاشگری و گستاخی
احساس حقارت از کجا ناشی می شود؟
وجود خودپنداره ای منفی و ضعیف در فرد می تواند باعث ایجاد احساس حقارت در فرد شود. منظور از خودپنداره، آن تصورات و باورهایی است که ما از چگونه بودن خودمان در ذهن داریم. خود پنداره در واقع دیدگاه ما درباره ی خودمان بوده و بر تصورات ما درباره ی خودمان، دیگران و دنیا تاثیر می گذارد). افرادی که خودپنداره ای منفی از خودشان دارند، احساس خوشبختی نداشته، از دیگران و صاحبان قدرت شاکی بوده و روابط صمیمی و واقعی برقرار نمی کنند. خود پنداره ی ضعیف و منفی از تلقین های دیگران و از پذیرش ارزش گذاری های غلطی که دیگران در گذشته درباره ی فرد انجام داده اند و یا از شکست های مکرر نشات می گیرند. در واقع قضاوت هایی که دیگران درباره ی ظاهر و توانایی ها و ویژکی های شما در دوران کودکی کرده
اند، در شما این تصور را در شما بوجود آورده که نسبت به دیگران در موقعیت پایین تر و ضعیف تری قرار دارید.
از موارد دیگری که باعث ایجاد حس حقارت و خودکم بینی در افراد می شود می توان به نادیده گرفته شدن توسط والدین در کودکی، مورد آزار و اذیت قرار گرفتن و تجربه های بسیار دردناک کودکی، عدم دریافت حمایت عاطفی از والدین، سبک فرزندپروری مستبدانه (انتقاد ببش از حد از فرزند و داشتن توقعات بسیار بالا از او)، مورد تبعیض و محرومیت اجتماعی قرار گرفتن، تعلق داشتن به اقلیت های جامعه، وجود نقص های جسمی در فرد، عوامل ژنتیکی و داشتن والدین و خویشاوندانی که دچار عقده حقارت و اختلال شخصیت اجتنابی هستند، عملکرد تحصیلی ضعیف و ناتوانی در رسیدن به اهداف در بزرگسالی می توانند از دلایل خودکم بینی در افراد باشند. وجود احساس حقارت و خود کم بینی در افراد می تواند پیش زمینه ای برای ابتلا به اختلال شخصیت اجتنابی و اضطراب اجتماعی باشد.
ویژگی افراد دچار اختلال شخصیت اجتنابی از منظر DSM -5:
- فرد تقریباً در همه ی جنبه های زندگی در حضور دیگران معذب بوده، احساس بی کفایتی کرده و نسبت به ارزیابی منفی دیگران از خودش بسیار حساس است. این وضعیت از اواخر نوجوانی و قبل از اوابل بزرگسالی شروع شده و درشرایط مختلف زندگی فرد حضور دارد.
- فرد از شغل ها و فعالیت حرفه ای که در آنها نیاز به تماس اجتماعی زیاد است دوری می کند زیرا از انتقاد، ایرادگیری یا مورد قبول واقع نشدن می ترسد.
- فرد دوست ندارد با دیگران رابطه میان فردی نزدیک داشته باشد مگر اینکه مطمئن شود او را دوست دارند.
- فرد حتی وقتی با کسی رابطه ای نزدیک دارد، تودار است و با احتیاط حرف میزند زیرا می ترسد شرمنده یا مسخره شود.
- فرد در موقعیت های اجتماعی مدام به این فکر می کند که هر لحظه ممکن است از او ایراد بگیرند و عقایدش را قبول نکنند.
- فرد در موقعیت های میان فردی جدید عصبی می شود چون احساس بی کفایتی می کند.
- فرد احساس می کند مهارت های اجتماعی ندارد، جذابیت شخصی ندارد یا پایین تر از دیگران است.
- معمولاً ریسک نمی کند و در فعالیت های جدید شرکت نمی کند چون ممکن است به دیگران ثابت شود که او بی کفایت و بی لیاقت است و در نتیجه شرمنده شود.
راه های غلبه بر خود کم بینی
- افراد خود کم بین معمولاً افکار منفی و ناکارآمدی درباره ی خود داشته و توانایی های خود را نادیده می گیرند. آنها باید یاد بگیرند به جای توجه به جنبه های منفی به جنبه های مثبت شخصیت خود نیز توجه کرده و افکار منفی را به افکار مثبت تبدیل کنند.
- به جای تمرکز بر نتایج کارها و اهداف پیجیده بر اهداف ساده تر تمرکز کرده و پس از رسیدن به هر هدف کوچک خود را برای رسیدن به اهدافی بزرگتر آماده کنید.
- بپذیرید که افکار منفی و ناکارآمدتان واقعی نیستند و ساخته ی ذهن شما هستند. به اینکه “من یک سخنران خوب نیستم: می توانید اینگونه نگاه کتید:”ممکن است که یک سخنران خوب نباشم اما با تمرین بهتر خواهم شد”.
- جسور بودن را تمرین کنید. کارهایی را انجام دهید که انجام شان در گذشته استرس و اضطراب زیادی را در شما بوجود می آورد. مثلاً در یک جمع با صدایی بلند و رسا خاطره ای را تعریف کنید.
- دفتر یادداشتی برای خود تهیه کرده و افکارتان را با همه ی جزئیات در آن بنویسید. اینگونه می توانید به مرور زمان الگوهای فکری ناکارآمد و آسیب زای خود را شناسایی کرده و آنها را تغییر دهید.
- در صورت نیاز و عدم توانایی برای مقابله با خودکم بینی و عقده ی حقارت در خود می توانید به یک روان شناس متخصص بالینی مراجعه کرده و برای جستجدی راهکارها از او کمک بگیرید.
منابع
- Patersson Eric ,2021, Inferiority Complex: Definition, Symptoms, & Treatments, https://www.choosingtherapy.com/inferiority-complex/
- Team Doczo, 2021,
- 7 Best ways to overcome Inferiority Complex, https://www.doczo.com/blog/inferiority-complex/amp/
- گنجی حمزه، گنجی مهدی، ۱۳۹۴، آسیب شناسی روانی DSM-5