ابزار اول کوچینگ تغییر: مهارت توانستن و اقدام کردن

مهارت توانستن و اقدام کردن

یکی از ابزارهای کوچینگ که در جهت توانمندسازی افراد برای ترک عادت های بد به کار می‌رود مهارت توانستن و اقدام کردن است. ترجمه زندگی در این مقاله شمارا با اولین ابزار کوچینگ و راهکارهای مفید جهت استفاده از این ابزار آشنا می‌کند. با ما همراه باشید.

خواستن توانستن نیست!

از زمان‌های قدیم همیشه شنیده‌ایم که «خواستن، توانستن است» اما بیایید باهم روراست باشیم! شما هزاران بار تلاش کرده‌اید تا زندگی خود را بهبود ببخشید و هزاران بار ناامیدانه به همان نقطه اول بازگشته‌اید. شما هزاران بار کوشیدید به کمک قدرت اراده، عادتی بد را کنار بگذارید اما همچنان گرفتار همان الگوهای قدیمی باقی‌مانده‌اید. شما در ابتدای سال نو تصمیمات جدید گرفته‌اید، اما آخر سال همه‌چیز به همان بدی روز اول بوده است.

پس از شکست‌های پیاپی جای شکی نیست که فکر کنید شاید مشکل خود شما هستید، شاید چیزی را که باید ندارید، آری همان انگیزه درونی و قدرت اراده. شاید باید به همان زندگی‌ای که دارید بسنده کنید و هزاران شاید دیگر…

چه چیزی می‌تواند به شما و هزاران نفر دیگر کمک کند تا خواستن را به توانستن تبدیل کرده و مهارت توانستن و اقدام کردن را در خود بهبود ببخشید و از مهارت‌های لازم برای به عمل درآوردن حداکثر توانایی‌هایتان بهره‌مند شوید؟ پاسخ بی‌شک کوچینگ است، آری کوچینگ! که قبلاً در مقاله کوچینگ چیست به‌طور مفصل راجع به آن صحبت کردیم.

 

مهارت توانستن و اقدام کردن

 

تجربه بارها به همه‌ی ما نشان داده است که تغییر سخت است. شما می‌توانید از خیلی‌ها بپرسید! از هرکسی که در تلاش برای تغییر شغل بوده یا در حال یادگیری مهارتی جدید بوده و یا حتی می‌خواسته اعتیاد به مصرف ماده‌ای مخدر را ترک کند می‌توانید بپرسید که تا چه اندازه تغییر و شکستن یک عادت، سخت و دشوار است.
آری تغییر کردن سخت است اما امکان‌پذیر است و یکی از مهم‌ترین اقدامات برای به حداکثر رساندن توانایی و رسیدن به اهداف، تلاش برای تغییر عادت‌های مخرب و نادرست است.

به‌هرحال مسئله‌ای که بسیار مهم است این است که افراد در فرآیند تغییر عادت‌ها نیاز به یک حمایتگر دارند، کسی که در طول مسیر تغییر کنارشان باشد و آن‌ها را هدایت و حمایت کند و این حمایتگر کسی نیست جز یک کوچ یا تسهیلگر!

دانستن برابر با توانستن نیست!

ما انسان‌ها به‌اشتباه خیال می‌کنیم همین‌که مطلبی را بفهمیم، توانایی انجام آن را هم داریم. همین‌که بفهمیم فلان خوراکی برایمان ضرر دارد، دست از خوردنش برمی‌داریم. همین‌که بفهمیم نگاه کردن به فلان چیز بد است یا…، می‌توانیم دست از انجام آن‌ها برداریم. اما این‌گونه نیست و دانستن برابر با توانستن نیست. ما نمی‌توانیم در خودمان تغییر ایجاد کنیم، تا وقتی‌که نفهمیم تغییر چیست. ما نمی‌توانیم در خودمان تحولی ایجاد کنیم، تا زمانی که در تغییر ماهر نشویم و تغییراتی را پیوسته و درست در خویشتن ایجاد کنیم.

 

اولین ابزار کوچینگ

دانستن + انجام دادن = توانستن

برای اینکه بتوانیم دانسته‌ها و آگاهی‌مان را به عمل تبدیل کنیم، باید زمینه‌های دیگری را هم فراهم کنیم. ما باید بتوانیم دانسته‌هایمان را با عملکرد و اقدام بیامیزیم، باید مطالعه کنیم، مشورت کنیم، فکر کنیم، تمرین کنیم، الگو بگیریم و از کمک یک لایق کوچ یا تسهیلگر برای رسیدن به اهدافمان بهره‌مند شویم.

لایف کوچ ها به افراد کمک می‌کنند تا اهداف خود را شناسایی کرده، باانگیزه و تعهد به تغییرات موردنیاز بپردازند و با موانع و مشکلاتی که درراه تغییر ممکن است برخورد کنند، مقابله کنند. از سوی دیگر، در سطح سازمانی، کوچ‌ها به رهبران و گروه‌ها کمک می‌کنند تا فرآیندهای تغییر را مدیریت، موانع را شناسایی، تعهد و همکاری را ایجاد کرده و افراد را در این فرآیند همراهی کنند.

کوچینگ به فرد اجازه می‌دهد خودش را در فرآیند تغییر درگیر کرده و توانمندی‌ها و منابع درونی خود را برای مواجهه با چالش‌ها و تحقق تغییرات موردنیاز بهره‌برداری کند. این فرایند معمولاً شامل بررسی وضعیت فعلی، تعیین هدف‌ها، ایجاد برنامه‌های عملی، پشتیبانی و بازخورد، انگیزش و موانع و مدیریت مشکلات است.

 

دانستن + انجام دادن = توانستن

بهبود مهارت توانستن و اقدام کردن

یکی از مهم‌ترین عوامل در تقویت مهارت توانستن و اقدام کردن، انگیزه‌های افراد هستند. داشتن انگیزه برای تغییر، یکی از عوامل کلیدی برای تغییر فرد در زندگی است. اما انگیزه‌های فرد برای تغییر زندگی در طی مواجهه با چالش‌های تغییر، ممکن است کاهش پیدا کنند یا حتی از بین بروند پس بهتر است برای تغییر زندگی فقط به انگیزه داشتن اکتفا نکنیم و سعی کنیم با رعایت اصول و شیوه صحیح ساخت عادت جدید، عادت‌هایی ایجاد کنیم که به‌مرور زمان بدون نیاز به انگیزه و حتی فکر کردن آن‌ها را انجام دهیم.

اگر واقعاً می‌خواهید از مهارت توانستن و اقدام کردن در زندگی خود استفاده کرده و تغییرهای بزرگ را در زندگی‌تان رقم بزنید، هیچ‌گاه نباید از قدم گذاشتن در مسیرهای پرخطر و انجام کارهای بزرگ دست بکشید. بهتر است با خودتان روراست باشید، آیا حاضرید بهای تغییر زندگی‌تان را بپردازید؟ آیا حاضرید بدون گارد گرفتن و مقاومت کردن در مقابل تغییر، شرایطی جدید برای خود خلق کنید؟

اهمیت کوچ لایف و علم کوچینگ

آری شاید انجام کارهای بزرگ ترسناک باشد، شاید تغییر ذاتاً ترسناک باشد اما امکان‌پذیر است. یکی از ابزارهایی که می‌تواند به ما در مسیر تغییر، کمک‌کننده باشد یاری‌گرفتن از یک کوچ لایف و به‌کارگیری علم کوچینگ است. یک کوچ لایف می‌تواند حمایتگر و دلگرم‌کننده‌ی ما در مسیر تغییر باشد. او شاهد قدم‌های کوچک ما در تغییر زندگی است و قوت قلب او کمک می‌کند موفق به تغییر شرایط شده و پس‌ازآن، استراتژی حفظ آن تغییر را هم پیاده کنیم. کمک گرفتن از یک مشاور لایف‌ کوچ، می‌تواند در هر دو بخش روانی و فکری تغییر زندگی به ما کمک کند.

 

اهمیت علم کوچینگ

۳ مانع بزرگ بر سر راه به‌کارگیری مهارت توانستن و اقدام کردن

چه چیزهایی باعث می‌شود که ما نتوانیم مهارت توانستن را در زندگی‌مان در قالب اقدام و عمل به اجرا درآوریم؟ چرا وقتی حتی باوجوداینکه می‌دانیم چه می‌خواهیم اما باز حرکت به‌سوی تغییر و به‌کارگیری مهارت توانستن و به عمل درآوردن چیزهایی که می‌دانیم برایمان سخت و ناممکن به نظر می‌رسد؟ در ادامه به بیان سه مانع بزرگ بر سر راه به کارگیری مهارت توانستن و اقدام کردن می پردازیم:

مانع اول: غریزه بقا

غرایز تکاملی ما برای بقا، بر روی سکون و بدون تغییر ماندن متمرکز است و این موضوع از هزاران سال قبل در ما وجود داشته و بودن یا نبودن این ویژگی دست ما نیست و جزوی از تنظیمات کارخانه محسوب می‌شود!

مانع دوم: گِره‌های احساسی
بار‌های احساسی که ما با خودمان حمل می‌کنیم مثل طناب‌هایی هستند که به پایمان می‌پیچند و تغییر زندگی را برایمان سخت کرده و توانستن را در ما کمرنگ می‌کنند. این گره‌های احساسی معمولاً خود را به شکل عزت‌نفس پایین، کمال‌گرایی، ترس از شکست، نیاز به کنترل، نیاز به راضی کردن دیگران نشان می‌دهد.

مانع سوم: عادت‌ها
متأسفانه ما انسان‌ها بنده عادت‌ها هستیم! ما انسان‌ها معمولاً از سه چیز در حال فراریم:
* فرار از مواجهه با ناشناخته‌ها
* فرار از غیرقابل‌ پیش‌بینی بودن
* فرار از عدم کنترل و تمایل به کنترل گری

به همین دلیل است که ما به‌طور ناخودآگاه عادت‌ها، روال‌ها و الگوهایی را در زندگی ایجاد می‌کنیم که برای داشتن احساس امنیت بتوانیم به آن‌ها تکیه کنیم. این عادت‌ها حتی اگر بسیار مخرب باشند اما عمیقاً در ساختار عصبی و روانی ما رسوخ کرده و تغییر آن‌ها کار راحتی نیست.

نویسنده مقاله: محبوبه سعیدی راد

 

 

این مطلب را به دیگران معرفی کنید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *