09122300697

مطالب پر بازدید

ده سوال ششم قدم اول

ادامه سوالات قدم اول

 

(سوال ۵۱)

اسلاید اول: اگر کاملا تسلیم شوم زندگی من چگونه خواهد شد؟

اسلاید دوم: زمانی که تسلیم کامل باشم دست از خودمحوری برمی دارم و خواست خدا را در زندگی ام به اجرا می گذارم. تسلیم کامل یعنی اشتباه نکردن

اسلاید سوم: یعنی به وسوسه بها ندادن، یعنی به عواقب کار فکر کردن، یعنی باکله ی خود جلو نرفتن، یعنی مشورت کردن و صداقت داشتن. زمانی که من تسلیم باشم آرامش دارم و دنبال چون وچراها نمی روم.

کپشن: تسلیم کامل، پیروزی در جنگی فرسایشی است که می تواند در مسیر بهبودی راه را برایمان هموار کند تا زندگی خوبی داشته باشیم. من به دلیل داشتن بیماری اعتیاد باید تسلیم اصول روحانی و قدم ها شوم و این یعنی بپذیرم که خود محوری نکنم، پذیرش داشته باشم و دارای ایمانی باشم که اجازه می دهد برنامه برایم کار کند.

 

(سوال ۵۲)

اسلاید اول: آیا می توانم بدون تسلیم کامل به بهبودی ام ادامه دهم؟

اسلاید دوم: خير لازمه تغيیر و رشد پذيرفتن عجز و ناتوانی در مقابل افکار معتادگونه است. وقتي بپذيرم و تسليم بشوم ميتوانم رشد کنم چون دست از جنگ برمی دارم و با آرامش بيشتر به جلو حرکت می کنم.

اسلاید سوم: وقتی من تسلیم شدم و اقرار به معتاد بودنم کردم راه بهبودی ام آغاز شد. تسلیم در واقع به معنای رها کردن دستاویزهاست و بدون آن بهبودی ممکن نیست.

کپشن: بدون تسلیم ممکن است برای مدتی به پاکی از مواد مخدر ادامه دهم، اما هیچ ضمانتی برای به دست آوردن بهبودی و رسیدن به آرامش نیست. بدون پذیرش، صبر و تسلیم نمیتوانم به بهبودی کامل برسم و تسلیم شدن یعنی با اصول روحانی برنامه زندگی کردن و بدون اجرای اصول برنامه، بهبودی میسر نیست. اگر تسلیم نباشم و اصول روحانی نهفته در برنامه را تمرین نکنم رُشد روحانی ام متوقف می گردد و مورد یورش ذهن مخرب و رفتارهای ناسالمم قرار می گیرم و در بیماری اعتیاد و افکار معتادگونه غرق خواهم شد. تسلیم در برنامه یعنی پیروزی و امروز من در مقابل اصول روحانی تسلیم کامل هستم.

 

(سوال ۵۳)

اسلاید اول: آیا هر زمان که فکر مصرف یا عمل از روی بیماری به من دست داده آن را با راهنمایم یا کس دیگری در میان گذاشته ام؟

اسلاید دوم: اگر در دوران مصرف همان ابتدا اقرار می کردم به مشکلات کمتری بر می خوردم. پاکی در تنهایی و بدون کمک گرفتن ممکن نیست.

اسلاید سوم: من تمایلم به مصرف را همیشه برای راهنما یا هر دوست بهبودی که نزدیکم بود اقرار می کردم. و پارادوکس همین جا بود. یعنی وقتی اقرار می کردم تمایلم به مصرف کم می شد و با پیشنهادات راهنما یا دوستان در حال بهبودی به مسیر پاکی ادامه می دادم.

کپشن: امروز پذیرفته ام که اگر وسوسه، فکر و یا عملی از روی اعتیاد به من دست داد و یا انحراف فکری معتاد گونه ای در اعمال و نهایتاً به شکل رفتار در من در آمد آن را با راهنمایم در میان بگذارم حتی اگر این فکر بسیار کم و ناچیز باشد. اعتماد به راهنمایم اعتماد به خداوند است و سعی میکنم به اصول روحانی، صداقت و تمایل پایبند باشم.

 

(سوال۵۴)

اسلاید اول: آیا در تماس دائم با واقعیت بیماری ام بوده ام؟ بدون در نظر گرفتن اینکه.چه مدت زمانی است که از اعتیاد فعال رهایی یافته ام؟

اسلاید دوم: ممکن است بیماری اعتیاد فعال در من از بین رفته باشد ولی در وجود من بیماری ای وجود دارد که با یک جرقه دوباره شعله ور می شود. من با رسیدن به آگاهی تلاش در کمتر خطا کردن را تمرین می کنم.

اسلاید سوم: من پذیرفته ام که بیماری اعتیادم فراتر از مصرف مواد مخدر است. مدت زمان پاکی شاید در بهبودی موثر باشد ولی بهبودی کامل را به همراه نمی آورد و به محض اینکه من غفلت کنم بیماری من دوباره فعال می شود.

کپشن: راه سومی برای من وجود ندارد! من یا عاجزم، یا که نیستم. اگر در برابر افکارم عاجزم باید بپذیرم که صداقت پادزهر افکارم است.

من در قبال بهبودی ام مسئولم و باید پرهیز کامل داشته باشم تا بتوانم یک روز پاک و موفق را تجربه کنم. من دیگر افراد، مکانها و چیزهای دیگر را نمیتوانم عامل اعتیادم بدانم. عامل اعتیاد من همان نشخوار فکری و وسوسه جسمی من است که سالها قبل از مصرف در من بوده و تا آخر عمر هم با من است و این یعنی تماس دائم با بیماری لاعلاج اعتیاد که فقط با پرهیز کامل می توانم در مسیر بهبودی باشم.

 

(سوال ۵۵)

اسلاید اول: اکنون که مجبور نیستم روی اعتیادم سر پوش بگذارم.آیا توجه کرده ام که دیگر نیازی نیست مثل گذشته دروغ بگویم؟ آیا به خاطر این رهایی و آزادی سپاسگزار هستم؟ با چه روش هایی در بهبودی ام شروع به داشتن صداقت کرده ام؟

اسلاید دوم: لحظه ای که مواد مصرف نمی کنم نیازی ندارم روی چیزی سر پوش بگذارم و دروغ بگویم. چون شخصیت، صداقت، اعتماد و اعتبارم را از دست داده بودم و دنبال شخصیتی تازه بودم که آن را با دروغ برای خودم دست و پا کنم.

اسلاید سوم: روشنی بینی زمانی در من آغاز می شود که بدانم تمام پنهان کاری های گذشته مرا به بحران ها کشانده و وقتی صادق هستم شانس پیشتری برای رسیدن به آرامش خواهم داشت.

کپشن: من اگر با خودم صادق باشم از درون بهبود پیدا می کنم و برآیند این اتفاق تغییر در زندگی بیرونی من و صداقت با دیگران است‌.

رهایی و آزادی ناشی از عدم نیاز به ماسک زدن و فریب دادن دیگران و نداشتن چیزی برای مخفی کردن باعث می شود با آرامش بیشتری زندگی کنم. امروز به خاطر موهبت تمرین روزانه صداقت (مشارکت صادقانه، زنگ زدن به راهنما، تراز گرفتن) خدا را سپاسگزارم.

 

(سوال ۵۶)

اسلاید اول: چه چيزي در بهبودی ام شنيده ام كه برای باور كردنش مشكل دارم؟ آيا از راهنمايم يا كسی كه آن حرف را به من زده خواسته ام كه اين مسئله را برايم توضيح دهد؟

اسلاید دوم: من باورم شده بود که کار معتاد با کشیدن مواد مخدر دیگر تمام است و هیچ راه نجاتی نیست و لبی که خورد به وافور، شسته میشه با کافور! در اوایل ورود به انجمن به دلیل شدت بیماری و بسته بودن دریچه ی ذهنم، خیلی از حرفهایی که می شنیدم باور کردنش برایم سخت بود.

اسلاید سوم: مثلاً خدمت کن تا حال ات بهتر شود، به کسی بنام راهنما اعتماد کن، پیدا کردن خود از طریق گم شدن در دیگران، ببخش تا بخشیده شوی، تسلیم شو تا پیروز شوی خداوند در جلسات حضور دارد، بدون مصرف مواد هم می توان زندگی کرد و نشئه شد، بغیر از تسلیم چیزی آسایش و آرامش نمی آورد، درد باعث رشد خواهد شد و خیلی شعارها و چیزهای دیگر

اسلاید چهارم: آنگاه متوجه شدم برای چیزهایی که باورش کردنش برایم سخت است، باید مشورت کنم. زیرا مشورت کردن و توضیح خواستن دریچه ی افکارم را باز می گذارد و اگر سخت نگیرم و صبر داشته باشم، اصول برنامه برایم آسان و قابل اجرا خواهد شد.

کپشن: وقتی وارد انجمن معتادان گمنام شدم آنقدر آشفته بودم که باور نمی کردم یک جایی باشد که من بدون آشفتگی پاک بمانم ولی معجزه خدا به وقوع پیوست و من به NA آمدم. هیچ چیز NA برام باور کردنی نبود. از جلسه سر در نمی آوردم اما راهنمایم توضیح می داد که ۹۰ روز ۹۰ راه معجزه می کند. باور نمی کردم رنجشهایم با کارکرد قدم حل می شود نیروی برتر کمکم می کند و معجزات به وقوع می پیوندند. خلاصه به آهستگی آن چیزهایی از انجمن را که باور نمیکردم باور کردم و معجزات برای من نیز اتفاق افتاد.

 

(سوال۵۷)

اسلاید اول: به چه شکلی روشن بینی را تمرین می کنم؟

اسلاید دوم: من به اعتیادم و مشکلاتی که برایم بوجود آورده نگاه می کنم، آنها را می پذیرم و سعی می کنم از طریق حضور فعال در جلسات، گوش کردن به دردِ دل دیگران، بکارگیری قدمها، خدمت فقط برای خدمت، مشورت آگاهانه

اسلاید سوم: راهنما گرفتن و راهنما شدن، توجه کردن به بهبودی دیگران، مطالعه نشریات، گوش کردن به صحبتهای دوستانی که لغزش کرده اند، برای خودم بطور روزانه برنامه بهبودی ایجاد می کنم. مثلا امروز تلاش می کنم خشمگین و عصبانی نشوم و روشن بینی را تمرین کنم.

کپشن: من امروز می دانم مصرف یک بار زیاد و هزار بار کافی نیست. اجازه می دهم دیگران دیدگاه خود را با من در میان بگذارند. من تعصب و باورهای غلط و کورکورانه گذشته ام را کنار گذاشته و به طور مرتب به جلسات می روم و در مورد وسوسه هایم مشارکت می کنم و می دانم امروز کامل نیستم و هر لحظه ممکن است اشتباهی انجام دهم‌. روشن بینی در قدم اول اینگونه است که من باور می کنم که راه دیگری برای زندگی بهتر وجود دارد و تمایل نشان می دهم که از این راه استفاده کنم. من خود را در افکارم محدود نمی سازم و دنیایم را کوچک نمی کنم و چیزهایی را که هنوز امتحان نکرده ام مردود نمی شمارم.

 

(سوال ۵۸)

اسلاید اول: آیا تمایل به انجام رهنمود های راهنمایم دارم؟

اسلاید دوم: بله، چون راهنما گرفتن و راهنما شدن یکی از اصول انجمن است و آنچه را که راهنما به عنوان رهنمود به من ارایه می دهد تجربه شخصی اوست.

اسلاید دوم: وقتی من، خودم را به عنوان یک بیمار می پذیرم و متوجه می شوم که افکارم در حال حاضر مخرب است، به کسی در انجمن اعتماد می کنم که این راه را رفته باشد و با روشن بینی بیشتری من را راهنمایی کند.

کپشن: من با ورود به انجمن و آشنایی با اصول فهمیدم که باید به یکی از همدردان خود به عنوان راهنما اعتماد کنم تا بتواند مرا در مسیر بهبودی و در راستای اصول انجمن قرار دهد، با انتخاب راهنمایم و شروع به کارکرد قدم ها و استفاده از رهنمودهایش در زندگی بسیاری از چالش های من برطرف شده است، پس از جان و دل به رهنمودهایش گوش فرا می دهم و آنها را اجرا می کنم.

 

(سوال ۵۹)

اسلاید اول: آیا تمایل به شرکت منظم در جلسات را دارم؟

اسلاید دوم: زمانی که بیماری من فعال است تمایل در من کمرنگ می شود و میل ندارم که به طور مرتب در جلسات شرکت کنم و مدام بهانه تراشی می کنم.

اسلاید سوم: اما وقتی در مسیر بهبودی گام برمی دارم و مداوم در جلسات شرکت میکنم تمایلم روز به روز افزایش یافته و مرتباً در جلسات حضور پر رنگ دارم.

کپشن: جلسات ركن اصلى بهبودى من است و مسلماً امروز با تمام وجود بايد تمايل را در خودم زنده نگه دارم و هر روز به جلسات بروم.  جلسات به من آرامش داده و مرا روشن بين تر میكند. امروز بهبودی من در گرو جلسات بوده و جلسات مرا از نواقصم دور می كند.

 

(سوال ۶۰)

اسلاید اول: آیا تمایل دارم که بهترین سعی و بیشترین کوشش را برای بهبودی ام بکنم؟ از چه راه هایی؟

اسلاید دوم: من از طریق تمرین اصول روحانی نهفته در کتاب، خدمت صادقانه، دعا و مراقبه، ارتباط با خداوند و مشورت با راهنما آماده ام که بهترین راه را برای پیشبرد بهبودی ام انجام دهم.

اسلاید سوم: چرا که در گذشته خود را دیدم که به پوچی و بی ارزشی (عجز) رسیدم و هرجا که متوجه شدم تمایل به بهبودی ندارم به بیماری وصل شدم.

کپشن: بله. از هر راهی که بشود تجربه کسب کرد و چیزی یاد گرفت. مثلاً گوش دادن به تجربیات و صحبت های کسانی که سخنان به درد بخور و عالی در راستای بهبودی دارند یا خواندن پیامهای بهبودی در گروه یا کانال های مجازی مخصوصاً مربوط به قدم ها، نشریات، شرکت در جلسات، کارکرد قدمها و عمل به آنها. خواندن مسائل و مطالب معنوی و علمی، خدمت کردن و ارتباط با راهنما.

این مطلب را به دیگران معرفی کنید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *