شدت تغییر در زندگی به دو فاکتور عطش و اشتیاق و احساس لازم برای تغییر بستگی دارد. در واقع هرچه عطش برای تغییر بیشتر باشد، احساسمان درباره تغییر نیز قویتر خواهد بود. برای آشنایی با فاکتور مهم عطش و اشتیاق و احساس لازم برای تغییر تا انتهای این مقاله با ما همراه باشید.
روزی که یک فرد با خود بگوید: کسی که هستم، آن چیزی نیست که همیشه میخواستم باشم یا کاری که دارم، آن کاری نیست که همیشه میخواستم انجام دهم یا زندگیای که دارم، زندگیای نیست که همیشه میخواستم داشته باشم، او با این افکار، گام مهمی در مسیر تحول و تغییر خود برداشته است.
ما انسانها آن آدمهای دوران کودکی، نوجوانی، چند سال پیش یا حتی هفته گذشته نیستیم! ما در طول زندگی خود بارها تغییر میکنیم و همانگونه که در مقاله ظرفیت و تلاش برای تغییر و مقاله پذیرش تغییر گفتیم یکی از پایههای تحول فردی، تغییر زندگی است. بعضی اتفاقات و تصمیمات ما در زندگی، مسیر زندگیمان را برای همیشه تغییر میدهند و ما سر از جاهایی درمیآوریم که هیچگاه فکرش را هم نمیکردیم که به آنجا برسیم.
ما انسانها از قدرت انتخاب برخوردار هستیم و میتوانیم چیزهایی را که دوست نداریم در خود تغییر دهیم. ما میتوانیم محل کارمان را برای همیشه ترک کنیم یا به کشور جدیدی مهاجرت کنیم. بااینوجود فاصله زیادی میان حرف و عمل وجود دارد! تعدادی از مردم بهراحتی تغییر میکنند، اما عدهای دیگر حتی از تغییر دادن رنگ کفش خود نیز عاجزند!
لزوم عطش و اشتیاق و احساس لازم برای تغییر
یکی از بزرگترین مشکلات انسانها این است که در وجود خود، دستگاه تولید انگیزه ندارند و همین امر، کار آنها را سخت کرده است. ما انسانها در تمامی برهههای سخت و پر مشکل زندگیمان نیازمند تغییر هستیم و لازمهی این تغییر، داشتن انگیزه است. داشتن عطش و اشتیاق و احساس لازم برای تغییر درواقع وظیفهای است که از روز نخست به انسانها سپردهشده است.
حیوانات بهطور غریزی تلاش کرده و در چرخه طبیعت بدون هیچ تغییری زندگی میکنند؛ اما انسانها برای داشتن یک زندگی بهتر، پیوسته باید مبارزه کنند و این مبارزه نابرابر نیاز به انگیزه دارد. بهر حال مشکل اینجاست که ما دستگاه تولید انگیزه در بدن خود نداریم و ناچاریم در زندگیمان همواره تغییراتی را ایجاد کنیم.
انگیزه چیست و چه نقشی در تغییر دارد؟
ما از گذشته تاکنون حرفهای زیادی درباره انگیزه شنیدهایم. انگیزه درواقع فرآیندی است که رفتارهای هدفدار را آغاز، هدایت و حفظ میکند. انگیزه همان نیروی محرکهای است که باعث میشود انسان عملی را انجام دهد. این عمل میتواند شامل خوردن یک لیوان آب جهت رفع تشنگی، خواندن کتاب برای بالا بردن دانش یا انجام کاری برای رفع نیاز مالی و یا ترک یک عادت مخرب باشد.
بهعبارتیدیگر انگیزه شرایطی است در درون ما که خواهان تغییر در خود یا محیط است. جوهره انگیزه، رفتاری پرانرژی و هدفمند بوده و وقتی انگیزه باشد فرد حرکت کرده و دست به اقدام میزند.
مثلاً فردی که از مصرف مواد مخدر رنج میبرد تا زمانی که حس نکند که دیگر تحمل مصرف مواد را ندارد انگیزهای برای ترک اعتیاد نخواهد داشت. بهعبارتدیگر تغییر در یک نقطه آسانتر از ماندن در آن نقطه است. در شب امتحان همه مشغول مطالعه میشوند ازاینجهت که اگر تغییری ایجاد نکنند احتمال دارد از دانشگاه اخراج شوند. درواقع مبنای انگیزه احساس ناخوشایند تغییر نکردن است.
زمانی که ما از یک آستانه ذهنی عبور کرده و دیگر نتوانیم درد را تحمل کنیم، انگیزهی تغییر در درون ما ایجاد خواهد شد. معمولاً این عبور از آستانه ذهنی برای افراد متفاوت است. عدهای در طی یک روز و عدهای نیز ماهها طول میکشد تا اهمالکاری را کنار گذاشته و تغییر کنند.
نقش احساس در تغییرات زندگی یکی دیگر از مباحث مهم در حیطهی تغییر، احساسات لازم برای تغییر است. چگونگی احساسات ما انسانها به انتخابهای ما بستگی دارند و درواقع این خود ما هستیم که انتخاب میکنیم احساساتمان به چه شکل باشند. همانگونه که در بالا هم راجع به عطش و اشتیاق و احساس لازم برای تغییر صحبت کردیم، یکی از ارکان مهم تغییر در زندگی چگونگی احساس ما برای تغییر کردن است.
هنگامیکه ما برای تغییر کردن در زندگیمان یک چرایی یا دلیل محکم داشته باشیم، احساسمان نیز باانگیزههایمان همسو و قوی شده و مانند تیری که در زه کمان آماده پرتاب است با سرعت بیشتری بهسوی دستیابی به هدف پرتاب میشویم.
دلیل اصلی عدم وجود انگیزه و احساس برای تغییر این است که بیعلاقه و اشتیاق و عطش دست به اقدام میزنیم و نسبت به انجام آن تغییر، ترک عادت بد یا هر چیز دیگر هیچ ارزشی در روح و جان خود احساس نمیکنیم و عملاً شبیه به یک ماشین مکانیکی هستیم که کارهایش را صرفاً به خاطر اجبار انجام میدهد. در مبحث تغییر، چگونگی و قدرت احساسات ما بسیار مهم بوده و برای ایجاد یک تغییر باید ازآنچه هستیم دور شویم و یک منِ جدید خلق کنیم.
۲ عامل مؤثر در ایجاد انگیزه برای تغییر
ایجاد انگیزه برای تغییر به دو عامل بستگی دارد و مادامیکه این عوامل در کنار هم قرار نگیرند انگیزه به وجود نخواهد آمد.
عامل اول: نیاز
اولین عامل در ایجاد انگیزه برای تغییر، نیاز است. یکی از معروفترین نظریهها درباره ارتباط نیاز و میزان انگیزه، نظریهی هرم مازلو است که توسط آبراهام مازلو روانشناس آمریکایی مطرح شده است. مطابق با این نظریه انسان با توجه به نیازی که در زندگی دارد، حرکت خود را آغاز میکند. هر چه نیاز در سطح پایینتر هرم قرار بگیرد نیاز کمتری به ایجاد انگیزه احساس میشود.
بهطور مثال زمانی که فرد گرسنه است نیاز نیست تغییرات شگرفی را در خود ایجاد کند و تنها باید آشپزی کند؛ اما اگر همین شخص نیاز دارد که وزن خود را کم کند (برای عزتنفس بیشتر تلاش کند)، به انگیزه بسیار قویتری نیاز دارد. در سطح بالای هرم که خلاقیت (علائق) قرار دارد، قدرت انگیزه برای ایجاد تغییر باید بسیار زیاد باشد و هرچه به سمت پایین هرم حرکت کنیم قدرت انگیزه کمتر می. شود. درواقع، شما برای خوابیدن یا رفع تشنگی نیاز به انگیزه زیادی ندارید اما برای تغییر در علائق به انگیزه بسیار بالایی نیاز دارید. درنتیجه، هرچه نیاز در سطح بالاتر هرم مازلو باشد نیاز به انگیزه بیشتری برای تغییر احساس میشود.
عامل دوم: ذهن
دومین عامل در ایجاد انگیزه برای تغییر، استفاده از قدرت ذهن است. البته این بهکارگیری قدرت ذهن به این شکل نیست که از جملات الهامبخش استفاده کنید یا مدیتیشن و هیپنوتیزم انجام دهید. بلکه منظور، استفاده از روش فریب دادن ذهن است!
همانگونه که بارها در مقالههای قبل گفتهایم، مغز ما بر اساس سیستم پاداش عمل میکند. مثلاً با خوردن یک ساندویچ چرب، مزه بینظیری از آن در ذهنمان ثبت میشود و مغز همواره به دنبال دریافت این پاداش و دریافت احساس عالی ناشی از آن است و به همین دلیل باگذشت زمان، عملی که مدام تکرار میشود موجب رفتاری ماندگار خواهد شد.
مثلاً تکرار خوردن ساندویچ چرب موجب تغییر در پرخوری و موجب افزایش وزن در ما خواهد شد و برای تغییر رفتار پرخوری باید ذهن خود را فریب داده و پاداشهای دیگری به او بدهید و این یعنی اینکه اگر ذهن ما زمانی با پرخوری احساس لذت را تجربه میکرد اکنون با تغییر رفتار و احساس لاغر شدن میتواند پاداش دریافت کند و به ما انگیزه تغییر بدهد.
تغییر به چه صورتی اتفاق میافتد؟
همانطور که در بالا گفتیم زمانی که فرد متوجه میشود باید تغییری در زندگی خود ایجاد کرده، عادتی را تغییر دهد یا رفتاری را ترک کند، در ابتدا انگیزه جوابگو نخواهد بود چراکه فرد آمادگی تغییر را نداشته و ذهن او بهانحاءمختلف بهانهگیری میکند و زمان تغییر را به فردایی دیگر موکول میکند. در این شرایط ذهن ما گاهی عدم وجود شرایط را بهانه میکند و گاهی هم تقصیر را به گردن نبودن امکانات میاندازد. به همین دلیل، انگیزه اگرچه برای ایجاد تغییر کمککننده است اما شرایط لازم برای تغییر را مهیا نمیکند.
به گفته راس کوبلر روانشناس، بهترین زمان برای ایجاد انگیزه هنگامی است که فرد خسته و افسرده شده است و در این مواقع است که ایجاد انگیزه برای تغییر کاملاً جوابگو خواهد بود.
۱۱ مزیت تغییر در زندگی
۱ – رشد شخصی
اولین مزیت تغییر، رشد شخصی است. هر زمان که تغییر در زندگیتان حاصل میشود، شما رشد میکنید، چیزهای جدید یاد میگیرید و به جنبههای مختلف زندگیتان نگاهی تازه میاندازید. بارها در زندگیتان دیدهاید تغییراتی که حتی نتیجهی دلخواه شمارا نداشتهاند نیز درسهایی را به شما آموختهاند.
۲- انعطافپذیری
تغییرات زندگی بهصورت مداوم باعث میشوند که راحتتر با موقعیتهای تازه، محیطهای جدید و افراد تازه منطبق و سازگار شوید و درنتیجه ازآنچه بهصورت غیرمنتظره اتفاق میافتد هراسان نخواهید شد.
۳- اصلاحات
در زندگی همهی ما مواردی مانند اوضاع مالی، شغل، ارتباط با دیگران و … وجود دارند که تمایل داریم آنها را بهبود ببخشیم. همهی ما این مسئله را نیز میدانیم که اصلاحات بهخودیخود انجام نمیشوند و باید کارها را به شیوهی متفاوتی انجام دهیم تا این تغییرات رخ دهند.
۴- ارزشهای زندگی
برخی اوقات، پیش میآید که با انجام تغییرات، تجدیدنظری در زندگی خودکرده و جنبههای مختلف زندگیتان را از دیدگاههای متفاوتی مینگرید. این تغییرات با توجه بهنوعی که دارند، ممکن است حتی ارزشهای زندگی شمارا تقویت کنند.
۵- اثر گلولهی برفی (Snowball effect)
ما در مسیر تغییر زندگی، اغلب به این دلیل ناامید میشویم که نمیتوانیم از عهدهی وظیفهی دشوار ایجاد تغییر در زندگی برآییم و درست در همین نقطه است که تغییرات کوچک ارزشمند میشوند. یک گلوله برفی کوچک را در نظر بگیرید، با هر بار چرخش در برف این گلوله بهمرورزمان بزرگ و بزرگتر میشود. ایجاد تغییرات در زندگی نیز به همین شکل است، اگر شما هر بار تغییر کوچکی ایجاد کنید، درنهایت میتوانید به آن هدف دلخواه و بزرگ خود نیز دست پیدا کنید.
۶- قدرتمند شدن در زندگی
یکی از دلایل اهمیت داشتن تغییر در زندگی، قدرتمند شدن است. همهی تغییرات منجر به لحظات شاد و خوشایند در زندگی نمیشوند. متأسفانه ما در افسانهها زندگی نمیکنیم و اتفاقات ناگوار نیز برای ما رخ میدهند. بههرحال باید یادمان باشد که گذراندن دورههای سخت زندگی و ایجاد تغییر در زندگی، از ما فرد قویتری میسازد.
۷- پیشرفت و ایجاد فرصتهای جدید
هیچکسی نمیداند که اهمیت تغییر زندگی چیست یا تغییر چه نتایجی را به همراه خواهد آورد. بهطور حتم، وقتی از مسیر معمول خود خارج میشوید، فرصتهای مختلفی در انتظار شما هستند. تغییرات فرصتها و انتخابهای جدیدی را برای شادی و رضایت شما به ارمغان خواهند آورد و باعث پیشرفت شما در زندگی میشوند.
۸- شروع جدید
هر تغییر در زندگی به معنای ورق زدن صفحهای از زندگی است. درواقع، ما با تغییرات در زندگی فصلی را میبندیم و فصل جدیدی را شروع میکنیم و این تغییرات به زندگیمان هیجان و آغازی جدید میبخشند.
۹- هدفگذاری کردن:
هیچچیز برای فردی که قرار است کاری انجام دهد لذتبخشتر از پایان کار نیست. یکی از ملزومات ایجاد انگیزه برای تغییر، وجود هدفی ملموس و مشخص است. لازم است توجه کنید که هدف باید مشخص و واضح باشد. مثلاً پولدار شدن هدفگذاری نیست بلکه یک رؤیا است؛ اما ترک اعتیاد میتواند یک هدف واضح و مشخص باشد. درواقع هرچه هدف قابلدسترستر باشد؛ انگیزه برای رسیدن به آن نیز بیشتر خواهد بود.
۱۰ – کمک گرفتن از یک مربی:
همه ما حتی باانگیزهترین افراد نیز زمانی خسته میشوند. تلاش برای ترک یک عادت بد، رسیدن به یک هدف بزرگ کار طاقتفرسایی است. اینها همچنین اهدافی در دوردست هستند که امکان شکست برای آنها وجود دارد و به همین دلیل، افراد اغلب احساس میکنند که کم میآورند و انگیزه خود را برای ادامه مسیر از دست میدهند. پس بهتر است برای ایجاد تغییر از یک مربی کمک بگیرید.
۱۱- پیدا کردن چرایی تغییر:
یکی از مهمترین عوامل ایجاد انگیزه برای تغییر، آمادگی ذهنی است و ذهن زمانی میتواند فشار ناشی از تغییر را تحمل کند که قانع شده باشد که باید تغییر کند. مسلماً شما نمیتوانید در مقابل یک ساندویچ چیزبرگر مقاومت کنید وقتی ذهنتان برای کاهش وزن آماده نیست. برای این کار ذهن شما باید آماده باشد و باید بتوانید دلیل و چرایی تغییرتان را پیدا کنید.
ممکن است ذهنتان به شما بگوید چرا این ساندویچ را نخورم؟ چرا باید لاغر شوم؟ چرا از فردا شروع نکنم؟ و وجود این سؤالات در ذهنتان ممکن است موجب شود که نتوانید مقاومت کنید و درنتیجه، ساندویچ را ببلعید و بعد از خوردن آن متوجه میشوید که یکبار دیگر در برابر ایجاد تغییر شکست خوردید و بدین گونه، انگیزه خود را برای ادامه مسیر از دست میدهید. به همین دلیل، بهتر است قبل از تغییر، چرایی و دلایل تغییر را پیدا کنید. چراکه ذهن زمانی که پاسخ چراها را بداند به شما انگیزه مضاعف برای تغییر خواهد داد.
سخن آخر
در پایان لازم است این نکته را خاطرنشان سازیم که برای ایجاد تغییر باید قبل از هر چیز، چرایی و دلیل تغییر خود را پیدا کنید و این امر میتواند اولین گام در مسیر تغییر باشد. درواقع اگر بتوانید دلایل محکمی برای تغییر زندگیتان پیدا کنید، قطعاً انگیزه بیشتر و احساس قویتری برای ایجاد تغییر در شما به وجود میآید. برای یافتن چرایی و دلایل مهم تغییر میتوانید فهرستی از مزیتهای تغییر موردنظر را برای خود تهیهکرده و با توجه به آن دلایل، گامهای محکمتری بهسوی تغییرات بردارید. عطش و اشتیاق و احساس لازم برای تغییر اولین و اصلیترین عامل برای شروع تغییر است.
نویسنده مقاله: محبوبه سعیدی راد