09122300547

مطالب پر بازدید

ده سوال اول قدم اول

سوالات قدم یک انجمن معتادان گمنام

(سوال ۱)

اسلاید اول: مفهوم بیماری اعتیاد برای من چیست؟

اسلاید دوم: چیزی که من را معتاد کرده بیماری اعتیاد است نه مواد مخدر، نه رفتارهای‌ من. آن چیز فقط بیماری اعتیاد من است.

اسلاید سوم: چیزی در درون من هست که باعث می شود نتوانم مصرف مواد مخدر را کنترل کنم؛ “آن چیز  خاص” من را در مراحل دیگر زندگی ام مستعد می کند که از روی وسوسه و اجبار عمل کنم.

کپشن: چه زمانی می توانیم بگوییم که بیماری اعتیاد در ما فعال است؟ هنگامی که در دام وسوسه، اجبار، عادت خودمحورانه گرفتار می شویم و این چرخه بی پایان ما را بجایی جز فساد جسمانی، روانی، روحانی و احساسی نخواهد رساند.

 

(سوال ۲)

اسلاید اول: آیا اخیراً بیماری اعتیاد من فعال بوده است؟ به چه صورت؟

اسلاید دوم: امروز بیماری اعتیاد من به شکل جدید و مرموزی خودش را نشان می دهد. خیلی مواقع بیماری ام لباس بهبودی را می پوشد و به سراغم می آید.

اسلاید سوم: بیماری من هر روز از طریق خودخواهی، بی ملاحظه گی،  حق بجانب بودن، قضاوت کردن، تائید طلبی، خودکم بینی و رنجش با من حرف می زند و تنها راه چاره برای درمان، صداقت با خودم است.

کپشن: هر زمان که بيماری اعتیادم فعال می شود موتور خودمحوری ام روشن می شود، خود را با دیگران مقايسه می کنم، پذيرش خود و ديگران را ندارم، دائماً درحال جنگ كردن هستم و در اين شرايط هم به خود و هم به ديگران خسارت می زنم. در واقع هر زمان که از خودم غافل می شوم و در مسير بهبودى نيستم حال خوشى ندارم و آرامش از من دور می شود.

 

 

(سوال۳)

اسلاید اول: وقتی نسبت به چیزی وسوسه دارم چه احساسی پیدا می کنم؟ آیا در آن حال افکارم طریقه ی خاصی را دنبال می کنند؟

اسلاید دوم: من وقتی وسوسه دارم فقط به لذت ها فکر می کنم و تمام افکار و احساساتم درگیر وسوسه می شوند و به عواقب وسوسه ام فکر نمی کنم.

اسلاید سوم: وسوسه باعث می شود احساس نامیدی، یاس و ناتوانی کنم و دچار خود کم بینی شوم و انگیزهای خود را از دست بدهم و فکری در سرم می گوید برای کنار آمدن با این احساسات به وسوسه ات پاسخ مثبت بده. اما فکر دیگری در سرم می آید و می گوید به عاقبت وسوسه ات فکر کن تا در چرخه اعتیاد گرفتار نشوی.

کپشن: مواقعی كه وسوسه ی انجام كاری را داريم بيشتر به “لذت آنی ” آن فكر می كنيم تا به پيامدهای آن.

وسوسه مانند تيوپی پر از باد است كه با خودت به بالای كوه برده ای. اولين استارت را تو ميزنی اما بقيه ی مراحلش با تو نيست و بدون كنترل و اختيار توست.

زمانی كه وسوسه می شويم روی ان چيزی كه می خواهيم، “قفل” می كنيم درست مانند صفحه ی پرتاب موشك كه روی يك شیء قفل می كند. در اين لحظه است که بايد مكث كنيم چرا که افكار ما در اين لحظات همه چيز را فقط از يك زاويه می بيند يا آنطوری كه دوست دارد می بيند نه آنطوری كه واقعاً هست. راه حل وسوسه ی منفی، گذر از این موقعيت ها و فرصت دادن به خود است.

 

(سوال ۴)

اسلاید اول: وقتی فکری به سرم می زند، فوری و بدون در نظر گرفتن پیامدهایش به آن فکر عمل می کنم؟ به چه صورت دیگری رفتارهای من از روی اجبار است؟

اسلاید دوم: بیشتر مواقع بدون در نظر گرفتن عواقب آن فکر به آن عمل می کنم و همیشه در آن لحظه باور دارم که کارم درست است؛ چون در آن لحظه دستور دهنده من نیستم و بیماری اعتیادم دستور می دهد چه کنم.

اسلاید سوم: وقتی از روی نواقص اخلاقی ام عمل و رفتار می کنم و یک چیز را تکرار کرده و به آن عادت می کنم این می شود اجبار. وقتی اول کاری را انجام می دهم و بعد به آن فکر می کنم این می شود اجبار!

کپشن: نقص هایی همچون خودمحوری، لذت جویی، زیاده خواهی، عادت و… در من باعث می شود هر فکری که به سرم می زند را بدون در نظر گرفتن پیامدهایش به آن عمل کنم. در چنین شرایطی افکارم تحت کنترل بیماری اعتیاد بوده و دیدگاهی تونلی دارم و فقط هدف (لذت جویی) را می بینم و دیگر هیچ. در چنین شرایطی رفتار و کردارم خودخواهانه و در نهایت تحت کنترل اجبار در بیماری اعتیاد می شود و لذا ناهنجاریها وارد زندگی ام می شود و زندگی ام را آشفته می کند.

 

(سوال ۵)

اسلاید اول: قسمت خودمحورانه بیماری ام چگونه بر زندگی من و اطرافیانم تاثیر می گذارد؟

اسلاید دوم: خودمحوری ریشه ی اصلی بیماری من است که باعث می شود اینطور فکر کنم که کله ی من بهتر از همه کار می کند. وقتی خود محوری ام فعال می شود من خودم را محور جهان می دانم و باید همه چیز و همه کس طبق امیال من رفتار کنند.

اسلاید سوم: من با خودمحوری ام حق انتخاب را از ديگران می گيرم و سعی می كنم نظر و پيشنهاد خودم را بر آنها تحميل كنم و این گونه به آنها خسارت می زنم و لحضه های خوب زندگی شان را برايشان  تلخ می كنم.

کپشن: خودمحوری یعنی همه ی دنیا وظیفه دارند که به من خدمت کنند تا من به منافع خودم برسم و دنیا باید حول محور من بچرخد (هر چی من بگم!). خودمحوری در من باعث می شود برای رسیدن به اهدافم دست به هر کاری بزنم و از دیگران پلی برای رسیدن به اهدافم بسازم. منِ خودمحور همواره در حال سرزنش کردن دیگران هستم، سریعا به هرکس و هر چیزی وابسته می شوم، متوقع می شوم و احساس مالکیت می کنم، نمی توانم به دیگران اعتماد کنم و برای دیگران هم قابل اعتماد نیستم و شروع به خسارت زدن به خودم و دیگران می کنم. من در هر رابطه ای دنبال این هستم که آن رابطه چیزی برای من داشته باشد و خودم را عقل کل می دانم و مشورت نمی کنم و همیشه شکست می خورم و در نهایت مثل تند بادی بی رحم بر زندگی خودم و اطرافیان می تازم و زندگی را برای خودم و اطرافیان تیره و تار می کنم.

 

(سوال۶)

اسلاید اول: بیماری ام به چه صورت از لحاظ جسمانی، روانی، روحانی و احساسی بر من تاثیر گذاشته است؟

اسلاید دوم: رَد مواد مخدر هنوز در چهره ام باقیست و مصرف مواد مخدر مرا گرفتار بیماریهای زیادی مانند مشکلات ریوی ، کبدی ، سیستم گوراشی و خرابی دندان ها کرد و بدنم را مچاله و خموده کرد.

اسلاید سوم: از نظر روحی و روانی درگیر وسوسه، اشتغال فکری و انحراف فکری، فعال شدن نواقص شخصیتی و ضعف های اخلاقی و خودآزاری و دیگر آزاری، عدم تعادل در شخصیت و … و از نظر احساسی؛ احساس حقارت، ضعف، تنفر، پوچی، کینه و خشم، احساس بیهوده گی و …

اسلاید چهارم: از نظر روحانی؛ احساس ترس، ناامیدی، بی ایمانی، پوچ گرایی، خودمحوری، بی هدفی و دچار خود محوری و درگیری با وجدان درونی خود می شوم. از نظر احساسی هم احساس پوچی در زندگی، قضاوت کردن دیگران و سرکوب همه احساسات خود و مملو از هیجانات محار نشده بودن.

کپشن: من از نظر جسمی به کالبدم که امانت خداوند است به صورت اگاهانه خسارت زدم و دچار امراض جسمی مانند فراموشی، دندان درد، پوکی استخوان، مشکلات گوارشی و ریوی، انواع بیماری های عفونی، ظاهری زشت، جسمی شکننده و ضعیف شدم.

از نظر روحانی دچار خودمحوری و درگیری با وجدان درونی خود شدم و

از نظر روانی دچار وسوسه، درگیری باخود، نداشتن سلامت عقل، اجبار، افراط، اشتغال فکری و انحراف فکری شدم. از نظر احساسی دچار احساس پوچی در زندگی، قضاوت کردن دیگران و سرکوب کردن همه ی احساساتم، دلهره و استرس، هیجانات مهارنشده شدم.

 

(سوال۷)

اسلاید اول: اخیراً بیماری اعتیاد من به چه شکل و فرم خاصی بروز پیدا کرده است؟

اسلاید دوم: بیماری من هر روز خود را به شکل خاصی نشان می دهد و به دلیل مرموز بودن بیماری بدون اینکه متوجه باشم قسمت های مختلف زندگی ام را دچار اشکال می کند و باعث می شود من پشت بیماری ام پنهان شده و رفتارهای بیمارگون خود را انکار یا توجیه نمایم.

اسلاید سوم: امروز بیماری ام بصورت ترس در من فعال شده و یکی از شاخه های بیماری من ترس است؛ ترس از آینده، ترس از قضاوت و ترس از پیشامد ها

کپشن: وقتی بیماری اعتیادم فعال می شود درگیر احساساتم می شوم و چون اعتقادات و باور های ناسالمی دارم درگیر احساسات منفی شده و بیشتر مواقع ترس در من فعال می شود و به دنبال آن، در گیر نواقصی مانند خشم و عصبانیت می شوم. کنترلگری، حسادت و تنبلی می کنم، کم کاری هایم را توجیه می کنم و  دیگران را مقصر می دانم، غر میزنم، در خانواده توقع و انتظار بیش از حد دارم و دوست دارم از همه بهتر باشم و خودم را با دیگران مقایسه می کنم و وقتی درگیر بیماری می شوم دیگر از خودم اراده و کنترلی ندارم و این بیماری ام است که مرا کنترل می کند.

 

(سوال ۸)

اسلاید اول: آیا اخیراً شخص، مکان یا چیزی من را وسوسه کرده است؟

اسلاید دوم: بله، اخیرا وسوسه شده ام و این وسوسه تمام وقت و انرژی مرا گرفته و مرا از نظر روحانی و معنوی و احساسی دچار حال بدی کرده است و اگر ابزار برنامه نبود این حال بدی ها بسیار طولانی میشد و معلوم نبود که به کجاها کشیده می شدم.

اسلاید سوم: من هیچ گاه از وسوسه  در امان نیستم اما می توانم به خودم کمک کنم و با قرار نگرفتن در شرایط و مکان های خاص، احتمال وسوسه و عواقب بعد از آن را به حداقل برسانم.

کپشن: خیلی وقت ها اشخاص، اماکن، اشیاء، بوی عطرها، فصل های سال، حالتهای آب و هوایی، آهنگ های قدیمی و جدید، روزهای خاص، خاطرات، فیلم ها، لباسها و حتی بعضی کلمات باعث لذت جویی و ایجاد وسوسه در من می شود. وقتی وسوسه به سراغم می آید، خودخواهی، خودمحوری، افکار بیمارگون و تصورات باطل در من فعال می شود و دلیل آن شاید این است که من خلا بزرگ روحانی و درونی دارم و به دنبال چیزهای متفاوتی می گردم و همین باعث می شود با چیزهای متفاوتی وسوسه بشوم و حالت طبیعی خود را از دست بدهم و از جنبه های متفاوت جسمانی، روانی و روحانی و احساسی تحت تاثیر قرار بگیرم.

مثلاً از لحاظ جسمی کِسل و بی حال می شوم به سلامت جسمم اهمیت نمی دهم یا بالعکس بطور افراطی پرکار، پرخور شده و رابطه جنسی ام زیاد می شود. از لحاظ روحانی ارتباطم با راهنما، خداوند و جلسه کمرنگ می شود و جرات مشارکت ندارم. دعا نمیکنم و از خودم و دیگران خوشم نمی آید و دائم دیگران را سرزنش ‌کرده و احساس خوبی ندارم.

از لحاظ احساسی بسته به شرایط، احساسات گوناگونی به سراغم می آیند. احساساتی مانند احساس بدختی، حقارت، خودکم بینی، خجالت، گناه ، نامیدی، نگرانی و دلشوره دارم.

و در همین مواقع است که از آدمها فاصله می گیرم، بداخلاق شده و زود عصبانی می شوم و در این مواقع است که استاد تشخیص بیماری دیگران شده و خودم رو به کلی فراموش می کنم.

 

(سوال ۹)

اسلاید اول: آیا دلایل موجه ولی غیر واقعی برای رفتارهایم آورده ام؟ آنها چه بوده اند؟

اسلاید دوم: انکار بخشی از بیماری است که به من می گوید بیمار نیستم. وقتی من در مرحله انکار هستم، قادر به درک واقعیت اعتیادم نیستم.

اسلاید دوم: وقتی انکار در من فعال می شود برای رسیدن به منافع شخصی خود فریب و دگر فریب می شوم و زیربنای این انکار، ناصداقتی، خودخواهی و ترس است.

کپشن: انکار آن قسمت از بیماری من است که می گوید من عاجز نیستم و مشکل از دیگران است. من از پول، قدرت، کنترل گری، ارضای جنسی، توجبه، بهانه های عامه پسند و چیزهای دیگر استفاده می کنم تا خلاء روحانی خود را پر کنم و ثابت کنم عاجز نیستم و مشکل از دیگران است.

انکار به دو صورت خود را نشان می دهد:  ۱) انکار در خود یا با خود یعنی ما بزرگترین انکارها را در خودمان بوجود میاوریم و خود را با دروغ پر می کنیم. ۲) انکار با دیگران یعنی زیر و رو کشیدن های معتاد گونه و ناصادقی با دیگران و نسبت به همه بد بین بودن و خوشبینی دروغین نسبت به خودم. در واقع، بیماری اعتیادم یعنی احساس نیاز به انکار در زندگی تا از خودم محافظت کنم؛ یعنی آن چیزی که هست را نیست کنم و آن چیزی که نیست را هست کنم.

 

(سوال۱۰)

اسلاید اول: آیا از روی اجبار به وسوسه ای عمل کرده ام که بعداً وانمود کنم طبق نقشه به آن صورت رفتار کرده ام؟ آن مواقع کی بوده اند؟

اسلاید دوم:

بله. عمل کردن به وسوسه ای زود گذر و برنامه ریزی شده بدون حق انتخاب و کنترل و من مجبورم بعد از عمل به وسوسه برای قانع کردن خود و دیگران به خاطر اشتباهاتم وانمود کنم که عمل به آن وسوسه طبق برنامه و خواست خودم بوده است.

کپشن: حق انتخاب زمانی خوب است که درست انتخاب کنی.

من وقتی وسوسه می شوم بدون کنترل و فکر به دنبال وسوسه حرکت می کنم ،می دانم این کار خوب نیست اما اراده ای از خودم ندارم و این عجز، ناتوانی من در مقابل بیماری است. در حالی که ما حق انتخاب داریم و مجبور نیستیم به خیلی از وسوسه ها پاسخ مثبت بدهیم. وسوسه و اجبار دو بازوی قدرتمند اعتیاد هستند و پذیرش کامل بیماری از بازو های قدرتمند قدم یک است. من باید سعی کنم رفتارها و کارهایی که از سر اجبار و وسوسه انجام می دهم را متوجه شوم و پذیرم.

این مطلب را به دیگران معرفی کنید

یک پاسخ

  1. با سلام سید محمد یک معتاد در حال بهبودی ::من بعد از 17 سال پاکی به این نتیجه رسیده ام که هیچگاه از وسوسه در امان نیستم اما میتوانم بخودم کمک کنم که با قرار نگرفتن در شرایط و جاهائی که امکان وسوسه هست قرار نگیرم و در همه حال اصول برنامه را در زندگیم جاری کنم .با تشکر شاد و کامیاب باشی .از اندیمشک

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *